|
⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
|
امروز عادت ماهانه بهم اتک زد ، ژلوفن اثر خاصی نذاشت و مفنامیکاسید نداشتم. چه کنم چه نکنم؟ کدئین خوردم🫠. الان مثل یه معتاد/junkie دارم چرت میزنم و کل روزم رفت روی هوا .
یه جاهایی از آدمیزاد درد میگیره که تو یادت رفته وجود داشتن! ಠ益ಠ
از دیروز غده لنفاوی زیر گردنم درد میکنه🐡 و فعلاً دارم دارو برای التهابش استفاده میکنم😒👎🏼 .
رو آوردم به شامپوی ایرانی، اونم شامپوی بچه .
نمیخواستم قبول کنم ولی متاسفانه اکثر کالاهای خارجی توی فروشگاهها فیکن🫠 .
یجوری کلهام ملتهب شده بود و میخارید که مامانم فکر میکرد شپش گرفتم😭🏃🏼♀️ .
دلم میخواد زودتر همه چیز نرمال شه .
از هفته ی پیش یا درمونگاه افتادم یا فشار عصبی رومه یا بدنم باهام لج میکنه . کیف چرمی هم میخواستم بخرم دیدم گرونتر شده🔪🔪🔪🔪 .
تیکتاک به افول بشریت سرعت داده 😐😂 .
یکی از نشونه های افسردگی ، موندن توی تخته . Bed rotting .
و توی تیکتاک اینو تبدیلش کردن به یه ترند!
رمانتیزهاش کردن!
قدم به قدم توضیح میدن که باید چجوری انجام باشه که ترندی باشی😂 .
این اپ سابقه ی طولانیای توی ترند کردن اختلالات و مشکلات روان داره و کاربراش استقبال هم میکنن .
یه مدت هم همه ADHD داشتن چون ترند بود🫠🏆💀 .
با هر کرونایی که توی زندگیم گرفتم ، ساعت خواب و سبک زندگی و خورد و خوراکمم تغییر کرده 🌚🥂.
دارم سعی میکنم روتینمو درست کنم .
هروقت هم میخوام به کارام برسم ، یه برنامه ای خارج از خونه پیش میاد🤷🏼♀️ .
ولی امروز با خودم گفتم الان وقتشه من زندگی رو بازی بدم و بسه هرچقدر همقدم با شرایط جلو رفتم🙂↔️ .
بچها قهوه هم ندارم بداخلاقم🌚 ... امشب یار و یاورم بهم قهوه میرسونه و من نرمال میشم .
فصل دوم سریال Squid game رو بصورت ماراتن دیدم و ۴صبح تمومش کردم ... چرا نصفه تموم شدی بیلاوارث🫠 .
ولی این فصلشو بیشتر دوست داشتم🤷🏼♀️ .
امروز صبح از دیجی کالا خرید کردم، الان کد ارسال رایگان برام فرستاده🤬 .
چرا خرید بالای یه تومن باید هزینه ی ارسال داشته باشه؟! 😠
موندی خریدمو کردم الان فرستادی؟ زخمه بوستی─=≡Σ(╯°□°)╯︵┻┻
روز عجیبی بود ...
دو بار بیرون بودم .
هر دوبار موقع برگشتن بارون گرفت .
رعد و برق به قصد کشت میزد .
جلوم وزغ پرید😐🧹 .
قهوه ی بیرون برم مزه ی لواشک میداد از بس که ترش بود 😭 . نه به عربیکا🧹 .
قشر ادایی (پُزی؟!) ، دو دسته ان .
دسته ی اول آشکارن .
دسته ی دوم شامل بلاگرایی میشن که میخوان خودمونی رفتار کنن ، یه تیپ استایل ساده و بدون میکاپ دارن و خرید از ایو سن لوران و کوچ رو خیلی عادی جلوه بدن . خودتی خانومم ✨ .
بریم یه خرید کژوال کنیم ...
این کژواله؟ 💀
میدونی چیمیگم؟
رک بیاد بگه از رشت پاشدم اومدم دبی و میخوام به خودم حالی بدم و خرید لوکس کنم . جوری تظاهر نکنه که این مسئله عادیه و کار هرروزشه . توی مخاطب تاثیر جالبی نمیذاره .
یه جوون میاد خودشو مقایسه میکنه و ناامید میشه .
این همون بلاگری بود که میگفت دماغمو اگه عمل نمیکردم، توی یه سری جمع ها پذیرفته نمیشدم . ( هفته ی بعدش یکی توی باکس براشنوشته : عزیزم نمیخوای دماغتو عمل کنی؟💀)
خا!
من با درامای جدید اومدم🦖 .
تاریخ اتفاقش برمیگرده به اواخر اسفند .
یه کافه توی شهر، اومد تغییر مکان داد و رفت یه ساختمون خیلی قشنگتر .
من و دوستم به واسطه ی مکانش تصمیم گرفتیم یه مدت بعد از افتتاحیه بریم اونجا🦦 .
اول وارد شدیم کسی جواب سلامتم نمیداد💀 . صاحب کافه با دوست و رفیقاش مشغول بگو بخند بود و براش مشتری اهمیتی نداشت .
کسایی که توی بار بودن الکی خودشونو مشغول نشون میدادن 👀 . (تعداد مشتریا کم بود و سفارششون جلوشون بود)
یه مدتی وایسادیم که جا بهمون بدن .
یه میز خالی رو زده بودن رزرو؛
یه میز خالی دیگه هم داشتن با کلی ظروف یکبار مصرف کثیف روش💅🏻 🤹🏼♀️ .
اینم بگم تعداد میز و صندلیاش زیاد نبود. صندلی هم که نبود ، چهار پایه بود🤣 .
صاحب کافه جلومون بود و بازم توجهی نکرد که ما ایستادیم .
دوستم گفت بریم . بهش گفتم بیا یکم مثل اینا پررو بازی دربیاریم .
من زل زدم به سالندار .
آخرش سرشو بالا آورد.
گفت فلانجا بشینید . گفتم عه موردی نداره؟ چون روش ظرف و وسیله هست فکر کردم قراره برگردن 👀 .
اینجا صاحب کافه برگشت و فهمید قضیه چیه .
ما نشستیم . ولی هیچ جایی برای تکیه دادن نداشتیم🫴🏼 . دوستمم اون روز کمر درد داشت .
صاحب کافه اومد با اخم و طلبکاری و باز هم تاکید میکنم بدون سلام و خوشآمد گفتن میز و جمع و جور کرد.
قبل اینکه بره تیکهامم انداختم . جلوش به دوستم گفتم بیا لااقل این سمتی بشین به دیوار تکیه بده کمردرد نگیری💅🏻 .
بچها ۳دقیقه نشستیم . برامون منو نیاوردن . از کنارمون رد میشدن ولی هیچییی .
آخرش پاشدیم رفتیم و پول به قهوه ی الکی گرونشم ندادیم .
📢دیروز یه ریل از این کافه اومد اکسپلورم.
منو دوستم و خیلیای دیگه انتقاداتمونو نوشتیم . دوست و آشناهای اون کافه هم الکی دفاع میکردن .
ولی تعداد نارضایتیا خیلییی زیاد بود.
نوشته بودن که برای سرو از ظروف یکبار مصرف استفاده میکنن😑 . قیمتاشون ۲,۳ برابر جاهای دیگه س و رعایت نکردن آداب مشتری مداری رو هم بارها گفته بودن .
من از اون اون موقع حس خیلی بدی نسبت به اونجا داشتم ولی دیروز دلم خنک شد 😂 .
شبخیز احمق با اعتماد به نفس میگه تسلیت میگم بابت فوت ناصر مسعودی.
من اینطوری بودم که !؟ هَن!؟
موزیک ویدیوی بنده ی خدا رو با زیرنویس روحش شاد گذاشته بود😭 . بعد قطعش کرد ، میگه خبببب خبر رسید که زنده س😭😭🤡 .
محتوای خشونت آمیز.
👀
اوکی ... ولی انگلستان چه خبره؟! هردفعه یوتیوب رو باز میکنم ، سرتیتر اخبار لایو از اتفاقات عجیب غریب میگه .
چند هفته پیش، یه تینیجر با شمشیر سامورایی توی خیابون میوفته به جون مردم ... دیشبم یه اکس بویفرند دیوونه، اکسش و خانواده ی دوستدختر سابقشو با تیرکمون!!!ردیفشون کرده و ...
حالا اینا رو یا میفرستن آسایشگاه روان یا نهایت ۲۰سال حبس 🤹🏼♀️ .
چند روز پیش رفتیم یه چایخانه که تازگی وا شده و توی اینستاگرم پیجشُ دیدم .
وای فاجعه بود😑 .
چایی کوچیکو به اسم چایی بزرگ بهمون انداخت .
چای هل ، چای سیاه معمولی بود که دو تا هل روش انداخته بود!اصلاً با هل دم نکشیده بود .
شیرینی کاکا رو انقدر جوش شیرین زده بود که انگاری داشتی اسفنج ظرفشویی میخوری💀 .
دو تا خانوم هم داشتن کافه رو اداره میکردن که واقعاً انتظار بیشتری ازشون میرفت .
تا نشستیم، ۴نفر دیگه اومدن و بلندمون کردن . عملاً بالا سرمون وایسادن و گفتن نههه میخواییم حیاط بشینیم! (صاحب کافه و سالندار همینطوری 🦙 وایساده بودن ) .
چرا؟ چون روی میز با ۴تا صندلی بودیم و تنها میز موجود یه میز با دو تا چهارپایه بود! به معنای واقعی کلمه چهارپایه چوبی !
دوستم حساب کرد ، رسید رو چک کردم دیدم ۵۰تومن بیشتر کشیدن. قیمت منو کلاً الکی بود . ینی تخته سر😤 .
اومدم خونه با مالیات حساب کردم ، بازم بیشتر کارت کشیده بود .
اون چایخونه بزودی بسته میشه ، شکی ندارم 🥱 .
بازم تخته سر!
تخته سر ∞ 🖐🏼
صبح راننده ی اسنپ توی چشام نگاه کرد و رفت خیابون پشتی🤝🏻 .
منتظرش موندم و از مپ نگاه میکردم، گفتم حتماً این میدون رو دور میزنه و میاد مبدا .
نخیر 😁🤝🏻 .
رفت به پیش به سوی بی نهایت و فراتر از آن 🦖 .
فکر کنم منو ول کرد رفت سوخت بزنه🤣 .
گزینه ی عجله دارم رو حذف کردن و الان باید نازشونو بخریم تا قبول کنن ... برای هر درخواست، به معنای واقعی کلمه ۱۰ دقیقه باید صبر کنم .
پ.ن: ماری جونم ، منم دلم برات تنگ شده بود✨💌🎀 .
خا! به به! برف بارید تگرگ بارید کیف کردیم و متاثر شدیم .
حالا بسه میخوام برم بیرون به کارام برسم .👹
این همه مدت سرما و یخبدون سایهش آفتابی نشد ، همینکه آخر ساله و کلی کار ریخته باید پیداش شه (ಠ益ಠ) .
تگرگ یجوری محکم روی پنجره میباره انگار قراره بعدش برف بیاد😒 . من که میدونم کل هفته اینور بارونه و برفش برای بقیهس😒 .
یعنی چی تا آخر هفته وضع اینطوریه؟! (〒﹏〒)
مرورگرم ارور میده که بلاگفا امن نیست و بخاطر همین باز نمیکنه . با وی/پی/ان امتحان کردم و تونستم بیام👹 .
پ.ن: عدد پست سال تولدمه💘🥂 .
بیلاوارث بارون بند نمیاد من یه سر برم بیرون به کارام برسم . دو هفته س وضع همینه . عااوووو بسه دیگه😖😤 !
در رابطه با پست قبل؛
همکلاسیم بهش ایمیل زد که کمتر از چیزی که بود بهم نمره دادی و قول ارفاق هم داده بودی و توی نمره ی من تجدید نظر کن ...
دیوانه چیکار کرده باشه خوبه؟ ۳نمره دیگه ازش کم کرد 😐 .
با بچها هماهنگ کردیم همو ببینیم ، این یکی وسط فوتی داد، یکی هم مریض شد ، از امروز تا دو هفته دیگه سیله باران داریم🫡 .
خدا نکنه برای سفر بین شهری ، اسنپ بگیری !
راننده عین گرگ میپره بهت میگه : کارت به کارت میکنی؟
میگم همراه بانک ندارم ، میگه اشکال نداره سر راه عابر پیدا میکنم .
خب خودت دلت میخواد برات گزارش رد کنم😐👋🏻 .
من دیگه انرژی چونه زدن ندارم ، انجامش میدم ولی به محض پیاده شدن ریپورتش میکنم .
جالب اینه این دسته از راننده ها اخلاق مدار نیستن و زورشون میاد جواب سلام بدن . باز یکم اخلاق و ادب داشتی یچیزی 😐 .
حس میکنم اداره ی پست دیده فردا تعطیله بخاطر همین بستهام که الان رسیده رو میخواد بعد تعطیلات بیاره 😐 .
روش نوشته دارو!! جمع کن خودتو بستهامو بفرست بیاد 👺 !!
سایت رهگیری هم باگ داره(ノಠ益ಠ)ノ .
مرورگرم هشدار امنیتی میده و نمیتونم بازش کنم (ノಠ益ಠ)ノ .
بسته از ۶ صبح رسیده و دست کسی ندادنش (ノ≧∇≦)ノ ミ ┻━┻ .
توی فروشگاه کیوی🥝 دیدم و با ذوق خریدم .
گفتم سفت بخرم که وقتی چند روز میمونن، خراب نشن .
بچها اینا خیلی دیگه سفتن😭 . معدم میسوخه😭 .
بینشون سیب گذاشتم شاید یکم برسن 🤡 .
تازه دیروز بازم رفتم خریدم 🤡🤣 .
(ノಠ益ಠ)ノ彡┻━┻