⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
|
روز اولمه و حوصله ی هیچ کاری نیست .
از صبح تونستم فقط مطالعه کنم . درس که هیچی .
خاله اصرار کرد برم پیشش ولی نمیتونم. الان آرومم ولی خبر یکساعت دیگهام رو ندارم . گفتم فردا با غذا میام|( ̄3 ̄)|
کارای ترجمه شفاهی۳ رو باید تا شب تحویل بدم . البته نصفشو تایپ کردم .
اینجا هم که قرمز شده و اوضاع خطرناک تر از قبل ... باید دوستامو میدیدم . (个_个)
از یه طرف اوضاع خیلی پیچیده شده . حس میکنم فقط باید گذر زمان حلشکنه . امیدوارم هرچه زودتر همه چیز اوکی شه.
انتظار برای آسون شدن سختی ها ...🙆🏼♀💚