گیله دختر ‎ . ݁⋆ ꫂ᭪ ݁ | اسفند ۱۴۰۲
 ⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖

آخرین روز از ۱۴۰۲ئه ...

وسایل پذیرایی رو آماده کردم ، کمد و کشوی لباسامُ مرتب کردم و به رسم هرسال، تعدادی رو از خونه به در کردم😁 .

ریشه ی موهامُ رنگ کردم و منتظرم .

دیروز، روز تولدم، صبح رفتم خرید خونه و نوروز ✨ ؛ شبش هم با خانواده رفتیم بیرون .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و نهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 20:38  توسط گیله دختر  | 

Chapter 25 🎈🐟 .

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 0:0  توسط گیله دختر  | 

دیروز یه دورهمی برای‌ تولد داشتیم . (تولدم فرداست)

میخوام روز تولدم رو تنها بگذرونم . انرژی برای جشن و این بره و اون بیاد ندارم ...

فردای تولد خوبیش اینه که صبحونه، کیکه😁💌 .

پ.ن: چرا شهر و مغازه ها انقدر الکی شلوغن؟ من دارم برای خرید روزمره میرم بیرون ولی بقیه انگار اومدن خرید آخرالزمان 🤣 .


#خوشحال نوشت, یونیکرن خوشحال
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:27  توسط گیله دختر  | 

دیشب از دروازه ی شهرداری رد شدم . صدای فین‌فین شنیدم .

برگشتم ، دیدم یه هاپوی طلایی سرشو بین نرده های دروازه گذاشته و صدام میزنه تا بهش توجه کنم😭 .

دوستشم خوشحال و دوان دوان درحالی که داشت دمشو تکون میداد اومد و سرشو از زیر دروازه انداخت بیرون😭🫀 .

اینا خودشون نگهبان میخوان ، کی گذاشت که نگهبان شن؟ 😭


#روز نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:20  توسط گیله دختر  | 

۶صبح بیدار شدم و دیدم گرگ و میشه و برام یادآور فیلم Twilight شد .

خوشحال پنجره رو وا کردم ولی چشمم خورد به صیادایی که توی دریای طوفانی و سرد با قایقای چوبی دل به دریا زدن . با بغض برگشتم خوابیدم ...


#ناراحت نوشت
+ نوشته شده در  جمعه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۲ساعت 14:0  توسط گیله دختر  | 

امسال برای من سال جالب و هیجان انگیزی نبود ولی مصمم هستم که ۱۴۰۳ رو بنده ی خودم کنم😂🤝🏻 .

انگار ۱۴۰۲ همون سالی بود که بخاطر بیماری توی قرنطینه بودیم ... همچین حسی رو بهم میداد ...


#مود نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:1  توسط گیله دختر  | 

راستی دراماهای من و اداره پست هم تموم شد😂 .

دو روز پیش آقای پستچی بشکن زنان و سلام سلام گویان اومد و هرچی داشتم رو به دستم رسوند .

البته من باهاش قهر بودم ، مامانم رفت . به مامانم گفت به خانوم کوچولو سلام‌ برسون🤣 .


#قلب اکلیلی نوشت, کامان باربی لتسگو پارتی
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:59  توسط گیله دختر  | 

جنگه جنگ😐 .

هر چند دقیقه یکبار میپریم هوا .

اینایی که به خودشون آسیب میزنن ‌واقعاً دلسوزوندن ندارن ... این جشنه الان؟ 🤡

کلی حیوون ترسیدن ، نمیدونن چه خبره . کلی انسان بیمار دارن توی خونشون اذیت میشن ...


#ایشه
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ساعت 21:3  توسط گیله دختر  | 

امشب خطاب به آقای پستچی : slm bidari?


#نیش باز نوشت, کامان باربی لتسگو پارتی
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۲ساعت 20:30  توسط گیله دختر  | 

اوندفعه رفتم بوتاکس کردم ، این دفعه رفتم فیلر زیر چشم زدم .

هپی،هپی، هپیییی 🎉 .

بوتاکسم جا افتاد و خیلی راضیم .


#خوشحال نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۲ساعت 19:20  توسط گیله دختر  | 

خا خبر جدید .

امروز ۸ صبح آقای پستچی زنگ زد ، با چشم نیمه باز رفتم پایین فقط یه بسته‌امو گرفتم . گفت بقیه رو زود دستت میرسونم .

غروب رفته بودم جایی ، باید گوشیمو سایلنت میکردم . کارم تموم شد دیدم ۲بار زنگ زده 🌚🤝🏻 .

دیگه جلو خونه نیومد یا به خونه هم زنگ نزد .

هرچقدر مثل یه اکس تاکسیک بهش زنگ زدم جواب نداد ، آخرش ریجکت کرد😭😭😭😭 . نوموخوام صداتَه بشنوممممممم .

تا همین چند دقیقه پیش توی خیابون ما رویت شده بود ... امیدوارم قهر نکنه ، فردا بیاد . لاو یو🥺 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۲ساعت 19:16  توسط گیله دختر  | 

امروز از پست باهام تماس گرفتن🤝🏻 .

گفت فردا به دستتون میرسه .

البته یکی از بسته هام هنوز آپدیت نشده ولی اینایی که میخوان فردا برسن مهم ترن چون توشون هدیه س🌚 .


#هه هه بوآی
+ نوشته شده در  یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:11  توسط گیله دختر  | 

سلام🐻 . گیره های جدیدمُ خیلی دوست دارم 🎀✨ .

[فشاااااار]


#کامان باربی لتسگو پارتی
+ نوشته شده در  یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ساعت 9:24  توسط گیله دختر  | 

من یه مهمونی چهارشنبه سوری دعوت شدم ، منتها این سه‌شنبه س.

مگه چهارشنبه سوری نباید آخرین سه‌شنبه ی سال ، یعنی ۲۹اُم باشه؟


#گیجه مُرغ نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه بیستم اسفند ۱۴۰۲ساعت 9:21  توسط گیله دختر  | 

از صبح میبینم یه دختر کوچولوی ۱۳ساله متاسفانه گم شده . طفلک امیدوارم بدون هیچ آسیب و اتفاق بدی ، به خانوادش برگرده .

ولی سوال اینجاست چرا تنها بود؟ آخرین تصویری که دوربینا ازش ثبت کردن، تنها توی تاریکی شب بود .

من تا ۱۷سالگی اجازه تنهایی بیرون رفتن نداشتم . از ۱۷ تا ۱۸ سالگی هم توی محدوده ی زمانی و مکانی مشخص تنهایی بیرون میرفتم .

اون موقع سختگیری خانوادم رو درک نمیکردم ولی الان دستشونم میبوسم .

اون بیرون برای بچها خیلی ترسناکه ، امکان هر اتفاقی هم هست . شما بارها تاکید کنی با غریبه ها صحبت نکن ، بازم شرایطی ‌پیش میاد که بچه گول بخوره . اسمش روشه ... بچه!

پ.ن: پیدا شده .


#مود نوشت
+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:16  توسط گیله دختر  | 

صبح راننده ی اسنپ توی چشام نگاه کرد و رفت خیابون پشتی‌🤝🏻 .

منتظرش موندم و از مپ نگاه میکردم، گفتم حتماً این میدون رو دور میزنه و میاد مبدا .

نخیر 😁🤝🏻 .

رفت به پیش به سوی بی نهایت و فراتر از آن 🦖 .

فکر کنم منو ول کرد رفت سوخت بزنه🤣 .

گزینه ی عجله دارم رو حذف کردن و الان باید نازشونو بخریم تا قبول کنن ... برای هر درخواست، به‌ معنای واقعی کلمه ۱۰ دقیقه باید صبر کنم .

پ.ن: ماری جونم ، منم دلم برات تنگ شده بود✨💌🎀 .


#ایشه, تخته سر, روز نوشت
+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 17:55  توسط گیله دختر  | 

امروز همه ی بسته هام باید دستم میرسیدن .

ولی پست هیچ آپدیتی از روز سه‌شنبه و چهارشنبه نذاشته . به خودش زحمتی نداده !

میخوام شکایت ثبت کنم ، سیستمشون برام کد ارسال نمیکنه تا ثبت شکایت کنم 🤣 .

حتی نمیدونم از کدوم شهر باید پیگیر اون بدبختا باشم .

واقعاً عصبانیم ...


#اخمو نوشت
+ نوشته شده در  شنبه نوزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 10:33  توسط گیله دختر  | 

سلام.

این آخرین هشداره .

بسته هام شنبه برسه .


#ایشه
+ نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 19:31  توسط گیله دختر  | 

دیشب یه مسیری رو سوار تاکسی شدم🚕 .

دو طرفم آقا نشسته بودن ، منم وسط .

ناگفته نمونه که جمع و جور نشسته بودن و منم جمع شدم و توی صندلی فرو رفتم ‌.

راننده منو ندید و میخواست مسافر بزنه .

آقای مسافر هی میگفت نمیشه، پُری آقا پُری ، بروووو🤣🦖 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 19:28  توسط گیله دختر  | 

دو تا کیسه ی گنده زباله داشتم . خیلی گنده !

مورچه رو دیدین یه تیکه نون رو بزور دنبال خودش میکشه؟ اون من بودم 🦖 .

داشتم میرفتم که بندازمشون توی سطل گنده ی شهرداری .

برگشتم اونور خیابونو نگاه کنم که چشم تو چشم شدم با یه پسر موتورسوار.

خیلی دراماتیک گفت Oh! 🤣

دور زد افتاد دنبالم ، منم فرار کردم اومدم توی ساختمون 🤣 .

پسر جون ، تو خیلی خوب بود که با آشغالای توی دستم ، کراش زدی🤣 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:10  توسط گیله دختر  | 

انقدر به آموزش زنگ زدم که تا میگم سلام وقت بخیر ، میگه سلام خانوم فلانی 🤺 .


#دانشگاه نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:20  توسط گیله دختر  | 

گیله دختر چیکار میکنی؟

هیچی ... بالاخره خونه تکونیم تموم شد🧺🧼 و الان خسته و کوفته ام ... امروزو فرندز میبینم.


#روز نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:13  توسط گیله دختر  | 

سلام و درود به آنلاین‌شاپایی که امروز و دیروز ازشون خرید کردم ،

سفارشات منو تا فردا برسونید .

شکایت میکنم.

روز خوش .

🐰🔪


#کامان باربی لتسگو پارتی
+ نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 18:12  توسط گیله دختر  | 

امروز دانشگاه تعطیل بوده و یه عده جدی جدی دارن غر میزنن که ما هدف و برنامه ریزی داریم و برای تعطیلی خوشحال نمیشیم .

لامصب تو درستم تموم کنی فعلاً تا چند سال مدرکت دستت نمیاد که بخوای مهاجرت کنی ! 😂

حالا ما کارشناسی بودیم، دلیل بر تعطیلی نداشتیم ، خودمون تعطیل میکردیم😁🐣 .


#درس نوشت, دانشگاه نوشت, رشت
+ نوشته شده در  شنبه دوازدهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 11:41  توسط گیله دختر  | 

تا دنیا دنیاست 2broke girls و Modern family>>>>>>>>>>>>>

🫀


#فیلم نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:7  توسط گیله دختر  | 

روزای سخت باعث نشن از نعمتایی که داری غافل شی 💌 .

خدایا شکرت .

دوسِت دارم💚 .


#خدا
+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 13:1  توسط گیله دختر  | 

امروز بارون بند اومد .

بصورت فشرده باید برم کارای بیرونُ انجام بدم .

هیچی نمیتونه جلوی منو بگیرهههه🤧 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:59  توسط گیله دختر  | 

+چایی میخوری بریزم؟

-اگه‌ میخوری تو هم، بریز .

+برای من فرقی نمیکنه ، پس بریزم؟

-اگه خودت میخوای‌ ، منم میخورم .

+پس دو‌تا بیزحمت پررنگ بریز .


#او
+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:57  توسط گیله دختر  | 

ما چند روزیه که میخواییم همو ببینیم ولی کار پیش میاد و نمیشه .

دیشب پیشنهاد داد که بریم فلان رستوران .

بعدش گفت: رستوران انتخاب کردن که بهونه ایه برای دیدار تو و طفلک همینطوری داشت ادامه میداد .

سکوت کرد و منتظر جوابی از سمت من بود .

منِ بنده ی شکم انگار نه انگار طفلی کلی حرف قشنگ زده ... اصن تا گفت غذا ، من دیگه هیچی جز غذا نشنیدم🤝🏻، گفتم: وای پس حتما بریم غذای فلانجا رو امتحان کنیم ، من حتماً میام . بهم قبلش زنگ بزنیاااا .

ازم خیلی ناامید شد ... دروغ نمیگم ...😂💔🏃🏼‍♀️


#او
+ نوشته شده در  چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:55  توسط گیله دختر  | 

وای صبح بیدار شدم دیدم خیابون پشتی ما برف باریده ولی تو خیابون ما نه🤣🤣🤣🤣🤣🤣 .

مگه میشه؟!🤣🤣🤣


#کامان باربی لتسگو پارتی
+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم اسفند ۱۴۰۲ساعت 12:47  توسط گیله دختر  |