گیله دختر ‎ . ݁⋆ ꫂ᭪ ݁ | اسفند ۱۴۰۱
 ⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖

از برند کامور ، گز بدون قند گرفتم ، حقیقتاّ بهشتیه برای خودش🫠🪄 .


#پیسه شکم
+ نوشته شده در  جمعه بیست و ششم اسفند ۱۴۰۱ساعت 13:9  توسط گیله دختر  | 

توی برنامه ی د ویس رقابت گذاشتن سر اینکه کی عجیب تر لباس میپوشه 😐 .

نرمالشون بیژن مرتضویه :/ .


#ایشه
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۱ساعت 22:8  توسط گیله دختر  | 

برای خودمون قهوه دم کردم و نشستیم توی سکوت عصر صحبت میکنیم .

وایب این زمان از روز >>>>>>

⁦⁦(⁠◍⁠•⁠ᴗ⁠•⁠◍⁠)⁠✧⁠*⁠。⁩


#خوشحال نوشت, قلب اکلیلی نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۱ساعت 14:20  توسط گیله دختر  | 

پرده ی اتاقم رو عوض کردم و الان حریر زرد پررنگه .

روزا نور اتاقم خیلی قشنگ میشه ، واقعاً انرژی میگیرم 😍🌞 .


#خوشحال نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۴۰۱ساعت 12:11  توسط گیله دختر  | 

آخیش زنداییم حلوا فرستاده😍 .


#پیسه شکم
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ساعت 23:6  توسط گیله دختر  | 

تا دو سه روز آینده هیشکیو نباید ببینم، انگار زنبور نیشم زده🤣🐝🏳️ .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ساعت 23:0  توسط گیله دختر  | 

رفتم خیابون برای خودم کادو تولد بگیرم، سر خوردم‌ افتادم ژل رفت توی صورتم 🤕🤧🤡 .


#ای بابا
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۴۰۱ساعت 20:11  توسط گیله دختر  | 

بعد از شام دلم شیرینی خواست :/ .

یه کاپشن مردونه پوشیدم ، کلاهو تا ابرو کشیدم و رفتیم شیرینی خریدیم .

تا خود خونه سه تا لطیفه خوردم 🌚💅🏻 .


#روز نوشت, مود نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ساعت 23:49  توسط گیله دختر  | 

دوستم بهم چندتا ساشه قهوه فوری داد و امروز کاپوچینوی اکشن رو امتحان کردم .

فکر نمیکردم قهوه اش انقدر جون دار باشه! 🦉


#meh
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ساعت 13:41  توسط گیله دختر  | 

ما گیلکا به چهارشنبه سوری میگیم : گولی گولی چارشمبه!

دور آتیش توی حیاط بابابزرگ میشینیم ، گپ میزنیم ، نوشیدنی میخوریم ، سیب زمینی و پنیر کبابی درست میکنیم . همین !

پارسال یادمه بارونی بود و بزور آتیش رو حفظ کردیم 😁 .

دلتون شاد و ذهنتون آزاد 💚🕊️ .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ساعت 11:52  توسط گیله دختر  | 

یه نفر روز جمعه بهم سپرد تا چیزیُ براش تحویل بگیرم و بعداً بهش بدم .

تازه امروز صبح یادم اومد! 🫠🪄

البته اونم قرار بود یچیزی برام پیدا کنه و بخره و میدونم انجامش نداده🌚 این به اون در دوستم 🌚🤝🏻 ‌.


#خبیث نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۴۰۱ساعت 11:48  توسط گیله دختر  | 

خدایا شکرت 💚 .

امروز بعد از مدتها‌ قلبم آروم گرفت .

دوست دارم ، سپاسگزارم 💚 .


#خدا
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۱ساعت 19:56  توسط گیله دختر  | 

درود بر محصولات فیروز ! 💌👏🏻


#چشم قلبی نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۱ساعت 11:43  توسط گیله دختر  | 

دیروز سر پل بودیم ؛

یه آقا بهمون نون داد تا به کاکائی ها بدیم 🕊️ .نونُ روی هوا میزدن و دعواشون میشد🫠🍞 .

اون وسط هر قایق و صیادی هم رد میشد براشون دست تکون میدادیم 😁⛵ .

آخرشم رفتیم یه کافه کنار روگا (رود متصل به تالاب) ، قهوه خوردیم و توی هوای خنک، رد شدن قایق ها و شنای جوجه اردکا رو تماشا کردیم ✨ .


#روز نوشت, چشم قلبی نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و یکم اسفند ۱۴۰۱ساعت 11:7  توسط گیله دختر  | 

رفتم برگه و بوم و قلموی جدید خریدم ولی دریغ از اینکه رنگ دونه ای بفروشن ! اونو باید آنلاین بخرم 👺 .

*

همش در حال دوییدنم و از این وضع خوشم نمیاد . آخر سال یه همچین انرژی ای داره که تایم کم میاری .

صبح کارای خونه رو انجام دادم بعدشم رفتم بیرون فقط یه قهوه و باقلوا خوردم جای صبحونه .

فردا هم روال همینه 🥺 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  جمعه نوزدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 16:11  توسط گیله دختر  | 

دیروز یه قرار مهم داشتم و‌ قبلش برای سرفه هام قرص خوردم ، از ″او″ پرسیدم چرا گفتی قبل از خواب بخورم؟ من الان خوردم !‌‌ گفت چون خواب آوره 🗿🤝🏻 .

و لعنت به خوابی که یقه ات رو گرفته و ول نمیکنه ! حالا هرچقدر قهوه خوردم مگه میپره؟؟

خلاصه اسنپ گرفتم و رفتم . راننده آهنگای دوپس دوپسی پلی کرده بود و تا حدی هوشیار نگهم داشت . آخرشم از آهنگاش تعریف کردم😂 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه هفدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 13:42  توسط گیله دختر  | 

باد کل استانُ کند با خودش برد !!! متنفرم از این هوا😐 .


#اخمو نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 22:13  توسط گیله دختر  | 

انقدر بدم میاد وقتی اینطوری میشه!!! ⁦⁦(⁠༎ຶ⁠ ⁠෴⁠ ⁠༎ຶ⁠)⁩

کلی کار برای انجام دادن دارم که همشون پراکنده ان!

برای یکیشون باید برم اون سر شهر و به‌ یکی هم قول دادم با هم بریم .

باید از یه جا برای یکی‌ از دوستامون هدیه بخرم و یکی دیگه هم بهم سپرده که از طرف اونم بخرم . برای یه کار باید برم یه منطقه دیگه دور تر از خونه ام و‌ توی‌ همون مسیر هم باید برای خونه یچیزی بگیرم ⁦(⁠ ⁠ꈨຶ⁠ ⁠˙̫̮⁠ ⁠ꈨຶ⁠ ⁠)⁩ .
هنوزم برای‌ کار شخصیم وقت نگرفتم ... ⁦༼⁠;⁠´⁠༎ຶ⁠ ⁠۝ ⁠༎ຶ⁠༽⁩

امروز میرم به چندتاشون برسم 🦫 .


#مَمَن, بَی
+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 14:43  توسط گیله دختر  | 

امروز یکم خودمو جمع و جور کردم، روحیه ام بهتر شده 😶‍🌫 .

اومدم غر بزنم که کاش دوستم قرارشو فیکس کنه تا بتونم برنامه بریزم، که زنگ زد و اوکی کرد باهام😸🤺 .


*
امروز میخوام‌ بشینم و هدف مشخص کنم .
اهداف ۱۴۰۱ خیلی چیزا تیک‌ خوردن ، یسری چیزا شرایطش پیش نیومد که تیک‌ بخورن :( .
امید دارم امسال بشه و بتونم انجامشون بدم .


*
یه خبر شنیدم که غمگینم‌ کرده ، میدونم خودخواهیه ولی‌ امیدوارم قطعی نشه🗿🤌🏻 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 13:20  توسط گیله دختر  | 

هوا دیگه زیادی ابریه !

چند وقته شهر دائماً توی مه گم‌ میشه .

فکر کنم دمنتورا آزکابان رو پیچوندن 😸⚡ .


#پاترهد, هری پاتر نوشت, روز نوشت
+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 16:5  توسط گیله دختر  | 

من دقت کردم توی حالتی که خیلی خیلی عصبیم ، میزنم لهجه ی‌ غلیظ غرب گیلانی و حرفامو مثل رپ میگم🤣 . هفته ی پیش متوجه شدم 😂 .


#نیش باز نوشت
+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 15:59  توسط گیله دختر  | 

برنامه ی امروز : being a couch potato 🛋️ 🤝🏻


#روز نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 17:59  توسط گیله دختر  | 

نزدیک به دوره ی ماهانه ام هستم و‌ خیلی سعی میکنم که ثبات داشته باشم و دعوا نکنم و حال خودم رو بد نکنم و یهو نزنم زیر گریه .

این ماه خیلی بهم ریخته ام و خودمم کلافه ام از این بابت 😪 .

الان میخوام بشینم درباره ی کارایی که میخوام توی هفته های بعد انجام بدم، ینویسم یکم انگیزه بگیرم تا حالم بهتر شه .


#روز نوشت, مود نوشت, سگه زندگی
+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 17:56  توسط گیله دختر  | 

صبح بیدار شدم خبر پیروز رو خوندم ... پسر کوچولوی قشنگم :( ... 💔


#ناراحت‌ نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه نهم اسفند ۱۴۰۱ساعت 11:30  توسط گیله دختر  | 

امروز صبح تصمیم گرفتم کم کم خونه تکونی رو شروع کنم 🧺🫧 .
خیلی کم ... کما ! کم🤌🏻 !
میز کار و میز آرایش و میز کنار تخت وسایلاشونو سابیدم🤺 . (میز میز میز🤝🏻🗿)
باقی موارد مثل کمد و کشوها رو ماهانه تمیز میکنم پس احتیاجی نیست .
یسری چیزا مثل شستشوی ملحفها و پرده ها و اینا میمونه برای آخر ماه ‌.
باید به بقیه جاهای خونه شبیخون بزنم 👺 ‌‌.


#روز نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم اسفند ۱۴۰۱ساعت 12:27  توسط گیله دختر  | 

ویتامینامُ خوردم و سرحال شدم ، کاش زودتر به ذهنم میرسید🗿 .

همش خوابالو و بیحال بودم . ⁦⁦ಡ⁠ ͜⁠ ⁠ʖ⁠ ⁠ಡ⁩


#روز نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۱ساعت 14:0  توسط گیله دختر  | 

طرف علاقه و مهم‌تر که پولشو داره ، دوست داره به خودش برسه .

مو کراتین کنه، فر کنه ، فیشال بره ، دندوناشو کامپوزیت کنه ، عمل زیبایی کنه ، تزریق و بوتاکس کنه ، کاشت مو کنه حتی! یا لیزر بدن! یا کاشت هر مدل ناخن!

برای حس‌خوب بیشتر ، برای‌ تنوع اصن!

چیه یاد گرفتن برچسب میچسبونن اهاااا پس فلانی خودشو دوست نداره که دست برده به ظاهرش 🌚🤝🏻 !

همه ی اینا، رسیدگی به خود محسوب میشه . حالا تو دوست نداری این مدلی به خودت برسی، به‌ بقیه چیکار داری .

لااقل براتون قابل درک نیست ، برای‌ بقیه برچسب انتخاب‌ نکنید و زندگیتونو بکنید ✨🤝🏻 .


#ایشه
+ نوشته شده در  شنبه ششم اسفند ۱۴۰۱ساعت 14:51  توسط گیله دختر  | 

کاش‌ امروز مهمون نداشتم☹️ .


#بوک
+ نوشته شده در  شنبه ششم اسفند ۱۴۰۱ساعت 14:33  توسط گیله دختر  | 

ایمرو مره عجیب تاسیانه ...

می دیل دیرو آسیمان منسأن هچین پوره ...

+ نوشته شده در  شنبه ششم اسفند ۱۴۰۱ساعت 14:27  توسط گیله دختر  | 

امروز از صبح هیچی نخوردم جز یه شات اسپرسو و دو تا دونه خرما ⁦ಠ⁠‿⁠ಠ⁩ .

پای‌ گازم و چند مدل غذا درست کردم ، چای دم کردم ، خونه رو مرتب کردم 🧺 .

الان حس‌ میکنم باید منتظر باشم شوهر کارمندم کلید بندازه و بیاد خونه و ازم تشکر کنه🤣🗿 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  شنبه ششم اسفند ۱۴۰۱ساعت 12:35  توسط گیله دختر  |