⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
|
گُرخانه باران گرفت عزیزان!👹🌩️
منم شله زرد درست کردم🤰🏼 .
ترکیب صدای بارون ، بوی برنج محلی ، نور کمرنگ زرد و گرم 🤌🏼 دولچه ویتا 🤌🏼
به شهرای گیلان باید وقتی سر زد که توریست و مسافر نباشه ، به اصطلاح فصل مسافر نباشه .
باید جریان زندگی عادی رو ببینی که چقدر قشنگه✨ .
توی انزلی، صبحش باید بری همون خیابونی که دوطرفش درختای قدیمیه و ویوی بندر و بلوار داره🐟 . از ساختمونها و پانسیون های قدیمی رد شی و قهوه بگیری و بری موجشکن قدم بزنی و باد خنک بخوره به صورتت . فعالیت توی گمرک رو میتونی ببینی؛ صیادا با قایق پارویی تردد میکنن و میتونی براشون دست تکون بدی🛶 .
همینطوری میتونی پیاده برگردی و بری روی پل و به نرده ها تکیه بدی و به مرغای دریایی که بهشون میگیم کاکایی ، نون بدی .
کوچه پس کوچه هاشو بگذرونی، از محله ی ارمنی ها ، کلیساهای قدیمی و آرامگاه سربازای لهستانی رد شی ؛
وقتی داری مسیرتو طی میکنی، صدای ماهی فروشی که با گاری تردد میکنه رو میشنوی ، صدای بوق کشتیها، آواز فروشنده ها .
توی این شهر کوچیک، آرامش آسون تر پیدا میشه . همه توی صلح در کنار هم، زندگی میکنن . هیچکس عجله نداره و ترسی برای از دست رفتن زمان وجود نداره ✨ .
دیشب جفتمون حالمون گرفته بود .
بعد از کار اومد دنبالم .
شام گرفتیم و ماشینُ بردیم سمت ساحل .
هیشکی نبود .
رو به روی دریای طوفانی نشستیم . بارون نم نم میزد روی موهامون .
به بچه گربه غذا دادیم.
با هاپوها بازی کردیم . (قلاده داشتن ولی نمیدونم صاحبشون کجا بود🗿)
Too sad to write 💔
هر پلتفرمی رو باز میکنم، غم توی صورت کوبیده میشه ...
رو آوردم به شامپوی ایرانی، اونم شامپوی بچه .
نمیخواستم قبول کنم ولی متاسفانه اکثر کالاهای خارجی توی فروشگاهها فیکن🫠 .
یجوری کلهام ملتهب شده بود و میخارید که مامانم فکر میکرد شپش گرفتم😭🏃🏼♀️ .
انقدر از بچگی مامانم منو از مالت و نوشابه و اینا دور نگه داشته که وقتی مهمونی داریم من نمیدونم حتی باید چی بگیرم🦯 .
امروز بهش گفتم که الان میفهمم وقتی میگفتی حالم خوب نیست و روی مود خوب نیستم و حس زندگی نیست، یعنی چی🫠 ...
وقتی یه اتفاقی توی زندگیت میوفته که مهمه، منتظر یه اتفاقی یا بلاتکلیفی ، خیلی ((یهجوری)) و دیر میگذره .
همش در حال دویدنی ... نمیدونی روزا چطوری میگذرن ... امسال حتی فروردین برام زود گذشت😅 .
توی نتایج اولیه کنکور دکترام قبول شدم ✨ .
چندتا رشته و دانشگاه توی تهران زدم و نمیدونم چه غلطی دارم میکنم😂🏃🏼♀️ .
امشب یه مهمونی گرفتیم ، یکم حواسم پرت شه .
امیدوارم هفته ی آینده ، شلوغ بگذره تا بازم فکر و خیال نکنم🫠 .