گیله دختر ‎ . ݁⋆ ꫂ᭪ ݁ | مرداد ۱۴۰۴
 ⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖

توی این یک ماه دارم دولینگو رو آتیش میزنم💪🏻🚀 .

این زبانی که دارم یاد میگیرم برای کار جدیدمه .


#خوشحال نوشت, کامان باربی لتسگو پارتی
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:25  توسط گیله دختر  | 

آشنایی با مادر رو تموم کردم💁🏼‍♀️ .

همه چیز خوب بود تا فصل آخر. فصل آخر رو من نپسندیدم ...

انگار نویسنده ها هیچ ایده ای توی ذهنشون نداشتن😶 . یه اتفاقی‌ که توی آخر هفته رخ میداد رو توی یه فصل کش دادن🏏 .

ولی بازم دلم برای وایبش تنگ میشه . هنوزم دنبال یه سیتکامم که برای سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ باشه .


#فیلم نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:23  توسط گیله دختر  | 

این چند روز گذشته حال و هوام واقعاً عوض شد .

هوای خنک و بارونی💧 داشتیم و منم بالاخره تونستم پای پیاده به بیرون بذارم 😁 .

توی اینجور هواها دلم برای خاله‌ام تنگ میشه چون تنها کسیه (به جز ″او″) دور و برم که عاشق قهوه‌س و هیچوقت بهش نه نمیگه🫠 .


#مود نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هشتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 12:18  توسط گیله دختر  | 

How I met your mother

رو شروع کردم این مدت .

فصلم پنجمم .

⭐⭐⭐

سیتکام‌های قدیمی رو دوست دارم . چون اثری از اعتیاد به اینترنت و موبایل و اشاره به پلتفرمای مجازی نیست .

همه با هم نشستن و مکالمه های عمیق دارن؛

گوشی‌ای روی میز نیست که هی بخوان دائما چک کنن یا تکست بدن .


#فیلم نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 18:18  توسط گیله دختر  | 

یه چیکه بارون اومد، گرم تر شد .

تابستون بس! 🙏🏻🦖


#تخته سر
+ نوشته شده در  سه شنبه هفتم مرداد ۱۴۰۴ساعت 18:14  توسط گیله دختر  | 

مغز و دستم به‌‌ نوشتن نمیره.

حال جسمیم خوبه، شرایطم نرمال و خوبه . 🫶🏻

ولی انگار روی من و اطرافیانم یه پودری ریختن که بی‌حس شدیم .

دارم سعی میکنم که انگیزمو بدست بیارم .

ساعت خوابم درست شده🏆، زبانمو مرتب میخونم . یسری عادت دیگه باید بسازم .

فکر میکنم اگه تابستون تموم شه، انسان خوشحالی خواهم شد 🪭 .

از یه طرفی بخاطر هوا، کاملاً خونه نشین شدم! گرما و آفتاب بهم میخوره بشدت شرایطم افت پیدا میکنه .

اگه هوا نرمال شه،‌ فکر میکنم منم نرمال میشم🤷🏼‍♀️😅 .


#مود نوشت, پیش پیش لالا
+ نوشته شده در  دوشنبه ششم مرداد ۱۴۰۴ساعت 23:40  توسط گیله دختر  |