گیله دختر ‎ . ݁⋆ ꫂ᭪ ݁ | آبان ۱۴۰۲
 ⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖

من زیاد ناراحتیامُ بروز نمیدم ولی هفته ی خوبی رو نگذروندم ... اوایلش با تغییرات هورمونی و درد ماهانه گذشت و بعدش میگرنم شروع شد ...

تا دیروز توی سکوت و تاریکی گذروندم 🥲 .

امروز بدون سردرد بیدار شدم (بوسه بر دستان علم) ؛

یه قهوه با فوم زیاد درست کردم💚 ... کاسه و قلمو آوردم و رنگ مو ترکیب کردم و روزمُ با ریشه گیری استارت زدم .

بعدش میخوام نقاشیمُ به آخراش برسونم✨ ... این اولین کارم با گواشه و تا به حال انقدر با جزئیات کار نکرده بودم ... برای اینکار دو جلد کتاب خوندم تا آماده باشم🦀 .

پ.ن: موهامُ بشورم ، سرُسامون بگیرم ، میام کامنتارو جواب میدم💌🍒 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  جمعه بیست و ششم آبان ۱۴۰۲ساعت 12:22  توسط گیله دختر  | 

لباسای زمستونیمُ شستم و سر و سامون دادم🧺 .

بینشون یه هودی pull & bear بود که زیاد دوسش ندارم .

نمیدونم چرا ... شاید چون زیادی ضخیم و پتوعه🫡 ‌.

رفتم سایت قیمتشو دیدم ، تبدیل کردم ... بوسیدمش گذاشتم جلوی چشمم باشه تا بیشتر بپوشمش 🦀 .


#ایشه, بَی
+ نوشته شده در  شنبه بیستم آبان ۱۴۰۲ساعت 18:37  توسط گیله دختر  | 

این آهنگُ خیلی دوست دارم 🥺 .

یه کار فولکلور گیلکیه .

[لعیا شمس-گیله کُر]

بیا بیشیم کوهانِه جُر، دور ز آدم گیله کُر ...


#قلب اکلیلی نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۲ساعت 22:45  توسط گیله دختر  | 

˗ˏˋ ♡ ˎˊ˗ ‌

+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۲ساعت 22:33  توسط گیله دختر  | 

یه ریلز دیدم کانسپتش این بود که مامانبزرگا وقتی بهت میخوان‌ پول بدن ، جوری رفتار میکنن انگاری دارن بهت م/وا/د میفروشن 🌚 .

سالها بهش فکر نکرده بودم ... این حس رو فراموش کرده بودم .

مامان بزرگم موقع رفتنم صدام میکرد و منم میدونستم قراره بهم پول بده ، با نیش باز بدو بدو برمیگشتم 🏃🏼‍♀️💸 .

*

چند روز پیش هم، بعد از سالیان سال یه فیلم از بچگیام دیدم . صدام چقدر برام غریبه بود😅 .


#مود نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۲ساعت 17:49  توسط گیله دختر  | 

امروز خدا قلموشو برداشت و آسمونو صورتی کرد✨ .


#مود نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم آبان ۱۴۰۲ساعت 17:21  توسط گیله دختر  | 

سر کوچه ی‌ دوستم منتظر بودم و یه گوربای نارنجی اومد سمتم ، سلام کردم😂 . اونم هی خودشو به پام میکشید . دوستشم صدا کرد اونم اومد پیشم .

یهو خودشو تلپپپپپ روی زمین پهن کرد تا نازش کنم😭😭😭😭 خرگورباااا😭😭😭🐈 .


#قلب اکلیلی نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ساعت 14:1  توسط گیله دختر  | 

امسال اتفاقات خوبی برای دوستام افتاده و خیلی براشون خوشحالم🥺🫂 . امروزم از یکیشون خبر خوش شنیدم و انرژی گرفتم🥺😍✨ .
#خوشحال نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ساعت 13:54  توسط گیله دختر  | 

+گیله دختر امروز چیکار کردی؟

-هبچی ... غمگین بودم ؛ پس رفتم بازار و ماهی سفید خریدم .

پ.ن: اگه یه دختر دیدید که پاکت چیپس بغل کرده و بالاسر ماهی‌فروش وایساده، من بودم .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۲ساعت 23:54  توسط گیله دختر  | 

ثبت نام آزمون دکترا ۶۰۰؟

من پارسال ۲۰۰‌دادم!

البته نرسیدم خوب بخونم ،‌ آزمونو شرکت نکردم 🙍🏼‍♀️ .


#تخته سر
+ نوشته شده در  سه شنبه نهم آبان ۱۴۰۲ساعت 18:48  توسط گیله دختر  | 

با خانوم کاپ کیک صحبت میکردیم ...

بهش گفتم اون روزی که به ثباتی که میخوام‌ رسیدم، میرم سمت فعالیت هایی که کمک کننده‌س ... اولین چیزی که به ذهنم اومد کمک به سالمندان بود . دلایل خودمو دارم که بماند .

دل توی دلم نیست که هرچه زودتر به موقعیتی که میخوام‌ برسم .


#مود نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم آبان ۱۴۰۲ساعت 16:30  توسط گیله دختر  | 

خب فهمیدم مریض نشدم ولی سید مریض شده ، بد هم مریض شده🌚 .

صبح ۷ بیدار شدم و خبر فوت آقای متیو پری رو خوندم و همینطوری پنچرم ...

″او″ هم ناراحت و عصبی بود ، زیاد بهش‌ نزدیک نشدم😅 .

دیگه به کارام هرطور بود ، رسیدم .

امروزم تنها بودم و همش سرپا و در حال دوئیدن .

پلی لیست چایکوفسکی بکگراند روزم بود و یکباره همه چیز قابل تحمل شد .


#روز نوشت, سگه زندگی
+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم آبان ۱۴۰۲ساعت 17:52  توسط گیله دختر  | 

نمیدونم امروز چمه ... به طرز کلافه‌کننده ای بیحالم .

یا از آب و هوای داغونه یا دارم مریض میشم .

بیماری بعیده چون رعایت میکنم ولی احتمالش صفر نیست 🤷🏼‍♀️ .

هوا هم خیلی خفه و گرم و خشک شده ... اصلاً روزی فکر نمیکردم که دومین ماه از پاییز، کولر روشن کنم 🥴 .

فردا معلوم میشه چمه 🤔 .


#ایشه
+ نوشته شده در  شنبه ششم آبان ۱۴۰۲ساعت 20:21  توسط گیله دختر  | 

همکلاسیم برام ریپلای کرد : شبیه مریدا توی انیمیشن Brave هستی 🫠 ... اکلیلی شدم ... ذوب شدم ... 🫠


#لبخند نوشت
+ نوشته شده در  شنبه ششم آبان ۱۴۰۲ساعت 20:18  توسط گیله دختر  | 

روی تخت نشسته بودم و سرمو بالا آوردم ولی چیزی از بیرون مشخص نبود . مه همه جا رو گرفته و از ساختمونها فقط مربع های روشن دیده میشه🥺✨ .

سو بیوتیفول🥺☁️ .


#خوشحال نوشت
+ نوشته شده در  جمعه پنجم آبان ۱۴۰۲ساعت 22:42  توسط گیله دختر  | 

دیدیم هوا خوبه ، با ″او″ رفتیم بیرون قهوه بگیریم ، قدم به قدم تصادفی و فوتی دیدیم😶‍🌫️ ... الانم یهو ابری شد👹 .

امروز چه خبرهههه ⁦(⁠ノ⁠ಠ⁠益⁠ಠ⁠)⁠ノ⁠彡⁠┻⁠━⁠┻⁩ .


#روز نوشت, سگه زندگی
+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم آبان ۱۴۰۲ساعت 15:49  توسط گیله دختر  | 

ما الان باید کیک سیبُ دارچین و مافین کدویی درست میکردیم و با چایی یه گوشه خودمونو جمع میکردیم و جوراب و هودی میپوشیدیم 🫥 ...

الان دومین ماه از پاییزه و همچنان لباسای تابستونی میپوشیم و باید نوشیدنی های سرد و یخ دار بخوریم 🏃🏼‍♀️😿 .


#ایشه
+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم آبان ۱۴۰۲ساعت 12:12  توسط گیله دختر  | 

این جمله رو با همه وجودم قبول دارم : با یاد گرفتن یک زبان جدید ، درِ دنیای تازه ای به روی تو باز میشه✨ .


#مود نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم آبان ۱۴۰۲ساعت 12:10  توسط گیله دختر  |