گیله دختر ‎ . ݁⋆ ꫂ᭪ ݁ | اردیبهشت ۱۳۹۵
 ⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
[حذف شد]


#غرغر نوشت
+ نوشته شده در  جمعه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 21:25  توسط گیله دختر 

جرویس پندلتونم آرزوست ... !


#ایکس اُ ایکس اُ نوشت, نوستالژیک نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 12:17  توسط گیله دختر 

دیگه 8 روز آخرُ با بچها پیاده میریم تا خونه ^__^

حوصله ندارم بخاطر اینکه راحت برم مدرسه صبح زود بخاطر سرویس بیدار شمُ مثل امروز 15 دقیقه بیشتر زیر آفتاب بپزم.آخرشم وسط پیاده رو نشستیم :))

پ.ن:هوا چقدر گرم شده :/ تابستون مثلِ آدم بیا دیگه :/ !

عاغا من خیلی های کِلـاسم :| بوخودا!

برنامه ها رو آنلـاین میبینم؛اون وقتایی هم که نمیرسم ببینم میرم از یوتیوب نگاه میکنم :>

برین اونور های کِلـاسی نشین :))


#درس نوشت, خوشحال نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 12:27  توسط گیله دختر 

"لِه"!

واژه ای مناسب تر از این برای توصیف حالم پیدا نکردم.

امروز شروع آزمون های مسخره بود.

کادر مدیریت سابق را هم بگی نگی زیارت کردم.

و عالیه ای که کارت ورود به جلسه اش را فراموش کرده بود ... اُسکل:/

صبا را دیدم.

دختر تپلِ دورانِ راهنمایی.

عکس های اینستاگرمَش ادیت شده بودند گویا!

آخرین باری که ساز گرفتم دستم کی بود؟

هان!قبل از اینکه ناخنم به فـ×آکــ رود.


#درس نوشت, بیحوصله نوشت, روز نوشت
+ نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 11:33  توسط گیله دختر 

میرسد روزی که چمدانم را با خود به خیابان های دنیای جدید میبرم و آهنگ "بی تو من کسی ندارم" از رامش را زمزمه میکنم و لبخند میزنم.

باید خودم را به دست سرنوشت بسپارم.سرنوشتی که خودم آن را خواهم نوشت.

"دل خسته از این بار غم ها میروم ..."


#اینگونه نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 20:27  توسط گیله دختر 

مجبور شدم ناخنی رو که باهاش ساز میزنم رو کوتاه کنم:( بدجور شکسته بود :/

-__- بدتر از اینم میشه؟!

کلـاً روز گندی بود.

امتحان تاریخ ادبیات افتضاح بود.

سر جلسه از کلَم دود بلند میشد.

زنیکه این چ سوالـایی بود طرح کردی؟:| دعا کن سالِ بعد با ما برنداری که فاتحت خوندس!عقده ای!

وقتی لیاقت نداری یه کلـاسُ اداره کنی و دانش آموزا از بی کفایتی تو موقع تدریست خوابن یا اهمیت نمیدن تقصیرِ ما چیه؟؟

***

دلم میخواد برم بیرون یه دور بزنم بعدش برم #پاساژ خرید کنم؛آخرشم برم یه #برگر بزنم بر بدن.اما امتحان دارم:'(


#غرغر نوشت, اخمو نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 20:5  توسط گیله دختر 

فردا و پس فردا تعطیل ...

واقعاً مدرسه تموم شد؟پس چرا خوشحال نیستم؟


#احساساتی نوشت
+ نوشته شده در  شنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 13:3  توسط گیله دختر 

آسمان!ابری نباش لطفاً.

حالِ من به اندازه ی کافی ابری است.

مدرسه!

تو هم گمشو برو پیِ کارت!

موقع امتحانات داخلی هم باید بریم مدرسه!گندتت بزنن:/

پ.ن:امروز داشتم توی لیست تک آهنگای "ویکی صدا"میچرخیدم،دیدم آقای "مسعود درویش" کار جدید داده بیرون به اسم گیله دختر.

آهنگش فوق العادَس!


#بیحوصله نوشت, غرغر نوشت, لبخند نوشت
+ نوشته شده در  جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 15:26  توسط گیله دختر 

حالت تهوع حتماً نباید به این معنا باشد که چیزی درون مری و معده وول بزند.

وقتی هنوز دو فصل از روانشناسی ات باقی بمانند حالتت چیزی جز حالت تهوع نیست ...


#بیحوصله نوشت, درس نوشت
+ نوشته شده در  جمعه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 15:18  توسط گیله دختر 

کامنت ها باز خواهند شد :)


#خصوصی نوشت
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 9:56  توسط گیله دختر 

دلم کمی "کاخِ موزه" میخواهد.

چشم بدوزم و چشم بدوزم و چشم بدوزم ...

به آن عمارت سپید؛

به آن لوستر خیره کننده؛

و آن پلکانِ مفرش قرمز ...


#لبخند نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 19:4  توسط گیله دختر 

دختره رو صداش میزدیم ابرو موکتی الـان رِل زده :/

منم هر روز دارم با آهنگ عشق بندر سندی قر میدم -___-

[سیه دختِ هاجرو خودمُ تو گل میپلکونوم ...]


#پُکِر فِیس نوشت
+ نوشته شده در  جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 11:36  توسط گیله دختر 

...


#لبخند نوشت
+ نوشته شده در  جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 11:26  توسط گیله دختر 

روزای بد ...

این روزا با اینکه بدَن اما باعث میشن قدر روزای خوبمونُ بدونیم.

این روزا باعث میشن همه به هم نزدیک تر شیم.

این روزا موندنی نیستن.

من دیروز به این نتیجه رسیدم.

اتفاق دیروز منُ به این نتیجه رسوند که باور ها اعتقاداتم برام ارزشمند تر بشن ...


#خوشحال نوشت
+ نوشته شده در  جمعه دهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 11:25  توسط گیله دختر 

مرسی که اومدی .

+ نوشته شده در  پنجشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 14:6  توسط گیله دختر 

خیلی سعی میکنم دیدگاهمُ نسبت به بعضیا عوض کنم ...

بهتر باهاشون رفتار کنم ...

اما یه حسی تهِ دلت هست که نمیتونی نادیدَش بگیری :/

حسِّ میگه: بیخیال دختر! زور نیست که ! خودت باش !

 


#فاز نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 20:59  توسط گیله دختر 

نگاهی پلید به فاطمه و نیلوفر و عالیه و در میان گذاشتنِ نقشه شومَم ...

پرنیا رو به رویم ایستاده بود.

با ترس به شانه ی سمت چپش زل زدم ...

متوجه شد!

نیلوفر جیغ زد ... همه جیغ زدیم و به سمت درخت نارنج دویدیم.

پرنیا مقنعه اش را از سرش کشید و به زمین پرت کرد.

آری پرنیا را اُسکل کردیم!! :))))

***

هیچی مسخره تر از یه پسر دماغ عملی نیست:/

فردا که پسرش ازش میخواد باهاش کشتی بگیره یا بوکس کنه چی میگه؟!

وای نه پسرم!دماغم لوچ میشه؟!! :|


#خوشحال نوشت, روز نوشت, پُکِر فِیس نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه ششم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 17:41  توسط گیله دختر 

افسردگی بعد از خوابِ عصر ...

خسته و کوفته اما با لبخند سر روی بالش میذارم اما فقط یه خواب میتونه حالمُ اینطوری بگیره.

خدا!

خوابای بدُ بذار واسه صبح!اون موقع هیچی یادم نمیاد. :/

زیادم بد نبود ...

فقط دپرس کننده بود/.


#اخمو نوشت, روز نوشت
+ نوشته شده در  شنبه چهارم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 16:44  توسط گیله دختر 

بعد از مدتی به یک حقیقت تلخ رسیدم.

دلیلِ اینکه هر سال بعد از آن همه برنامه ریزی تابستانِ گندی را سپری کردم،خودم بودم:/

تنبلی و تنبلی!

دیگر وقتش است کمی ماتحت مبارکم را تکان دهم و به زندگی اَم برسم.

لیستِ اهدافم منتظر یک خط قرمز هستند.


#غرغر نوشت, اینگونه نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 11:55  توسط گیله دختر 

تاریخ امتحانامون اومده جلوتر.من نمیخوام:(

من تازه داره بهِم خوش میگذره ...

از الـان میتونم پیش بینی کنم که غروب جمعه یکی از روزای تابستون فیلما و عکسای اردومونُ نگاه میکنم و دلتنگ میشم:(

چرا انقدر زودمیگذره؟!بهترین دورانِ عمرم داره مثل برقُ باد میره.

انگار همین دیروز بود که مامان بالـا سرم قرآن گرفته بود و منم با یونیفرم آبی کمرنگ و موهای فرِ پریشون زل زده بودم به بابام که داشت ازمون عکس میگرفت.

همکلـاسیِ خوبم آیناز ... آیدا،یاسمین،مُنا و حتی یلدا که با وجود مهربون بودنش دلم نمیخواست بیاد تو کلـاسمون.

یادش بخیر دورانِ راهنمایی با آیناز میرفتیم خونه ی آیدا.سوییتِ طبقه پایینشون پاتوقمون بود ...

کاش این دوران با اینکه دارن تموم میشن،ادامه داشته باشن ...


#نوستالژیک نوشت, ناراحت نوشت, احساساتی نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم اردیبهشت ۱۳۹۵ساعت 16:48  توسط گیله دختر