⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
|
ساعت ۳ یا ۴ صبح با صدای باد و برف و بارون شدید بیدار شدم . اینجا که برف نمیشینه ولی الان دیدم بقیه شهرا سفید شدن❄️🧚🏼♀️ .
آخرین روزا برای سریال دیدن توی تخت و هاتچاکلت درست کردنه🫠 .
دوست داشتم الان با یه بشکن زدن میرفتم مشهد ،
هرچقدر دلم میخواست دونات رضوی تازه میخوردم 🫠🥲 .
دی ماه ، ماه نبود که !
🎢 بود!
البته چون چنل دمدستی بود ، اونجا گاهی مینوشتم .
ولی الان خیلی فشار کاری از روم برداشته شده .
☁️ امروز بارونیه .
صبح زود بیدار شدم .
خونه رو مرتب کردم .
رفتم یه خرید اساسی کردم 🛒 .
به دوستم گفتم بیاد تا با هم ذرتمکزیکی درست کنیم 👩🏼🍳 .
کلاغ میخونه و دوسش دارم .
توت فرنگیایی که خریدم خیلی شیرینن🍓 ؛
تونستم بستنی پروتئینی شکلاتی پیدا کنم🤎 ؛
تازه دوستمم برام داره گل موردعلاقهامو میاره🪴 .
برای کادوی تولد ″او″ ، یه وسیله ای خریدم که مربوط به دمآوری قهوهست .
اول برای تولدش خریدم بعداً برای خودم میخرم😭 .
زمستون موقعیت های زیادی برای جشن گرفتن و خوشحالی داره و بخاطر همین دوسش دارم✨❄️ .
اصن همینکه با جشن یلدا شروع میشه، دوست داشتنیه!🎀
تولد منم توش هست، دیگه بهتر👀 .
حیف که کوتاهه ... چون اینجا تابستون عملاً از آخرای فروردین شروع میشه😂 .
فعلاً تا میتونم از کلاه، شالگردن ، هاتچاکلت ، سرمای استخونسوز سر پل و آواز کاکاییها ، کادوهای کریسمس و ولنتاین و خرید های نوروز ، قهوه ی لب ساحل میون سرما و باد شدید و همچنین تولدم لذت میبرم🩷🎠 .
امسال انقدر که به رنگ آلبالویی توجه شده ، به رنگ قهوه ای توجه نشده 🫠 .
رنگ دونه های قهوه ،
اسپرسویی که تازه عصاره گیری شده ،
شکلات تلخ و فندوقی یا شیری ،
کوکی های شکلاتی ،
شِید موکا و فراپاچینو توی پلت سایه ی چشم ...
🤎🧸🌰🍪
من عاشق کارای ریز و کوچیکیام که با مامانم انجام میدیم🫠 .
با هم میریم خرید برای هم لاک و رژلب انتخاب میکنیم ؛
نصفه شب که خوابمون نمیره بهم زنگ میزنه و میاد اتاقم و از هر دری صحبت میکنیم ،
با همدیگه آشپزی میکنیم🍲 ،
هرماه قرار میذاریم که با هم بریم همون کافه ی همیشگی🍓 ،
وقتایی که میرم خرید، اول برای اون خرید میکنیم و شاید یادم بیوفته برای خودمم چیزی بگیرم ،
هردفعه میره بیرون میدونه چی دوست دارم و غیر ممکنه دست خالی بیاد .
یجورایی بهترین دوست و مادر و خواهر همدیگه ایم .
And she is so cute and adorable 🥺😭 .
کنسول سِگامُ پیدا کردم🎮🫠 . بعد از ۱۲ سال پکیجشو باز کردم و گذاشتم گوشه ی اتاق .
توی ذهنمه که تلویزیون قدیمی کوچولو موچولو بخرم و بهش وصلش کنم📺 .
به تیوی قدیمی کوچولو موچولو میشه کابل صدا و تصویر وصل کرد؟!
آقای راننده انقدر اکلیلی و قند و نباتی با پارتنرش صحبت میکرد که تمام مدت از ذوق نیشم وا بود 😂🎀 .
امروز بعنوان یک گیلهزن واقعی مواد کباب ترش گرفتم، مامان سبزی معطر محلی🌿 چید و با کمک بابا، موادو حل گرفتم💪🏻 و گذاشتم تا فردا توی یخچال بمونه . آی میس یو تورشه کباب قشنگم🤽🏼♀🙊 .
ولی ترکیب این ۴تا رو همیشه دوست دارم .
صدای بارون/امواج خروشان دریا/عطر قهوه/تو .
جمعه درحالی گذشت که من نشستم و دوستم موهامو اتو میکرد و با هم ویدیوی جدید ✨مریجین✨ رو میدیدیم💅🏻🍓 .
کاش میشد فیلمشو بذارم🫠 . یه بارون لطیفی میباره ... ☁️ درختا توی باد دارن میرقصن ... بارون عین موج مسیرش رو تغییر میده 🫧✨ .
دیروز دنبال فرش میگشتم ... به تازگی شیفته ی فرش شدم و زیباییشون همش جلو چشممه🫠 . خصوصاً این فرشای ۱۲ متری که همراه زیبایی، ابهت هم دارن🫠🎀 .
یکی از دلایلی که نوشته بودم احساس خوشبختی میکنم و از زندگی راضیم اینه که تعداد آدمایی که دوستم دارن و هوامو دارن زیاده ... خدایا برام حفظشون کن و به اندازه ی وسعت قلب زیباشون، بهشون ببخش🫀 .
امروز صبح خواب چسبید😭 هوا خیلییی خنک بود ✨ بیرون اومدن از زیر پتو واقعاً درست نبود😺 .
الانم با بهار نارنجی که جمع کردم، چایی دم کردم 🎀 .
عطرش رو حس میکنم.
به نیمچه درختچه ی کاموکوآتمون🍊 آب دادم؛
یکم از اجرای کوچلای لانا دل ری دیدم و اکلیلی شدم .
موقعیت دیروز :
در جنگل های تالش ،
زیر پاهام پر از میوه های کاج ،
مه غلیظ ،
شبنم روی پوستم ،
آتیش و صدای سوختن هیزم .
اگه رومیزی و کوسن و رومبلی میخوایید ، به پیج ماهِ تابان توی اینستاگرم سر بزنید . mahe_taban_ _ handmade
من برای میزمون رانر سفارش دادم و انقدر از کیفیت کار و سلیقهشون خوشم اومد که توی ذهنم بود بیام و حتماً معرفیشون کنم .
لازم به ذکره که طرحای پارچه همش کار دسته .