گیله دختر ‎ . ݁⋆ ꫂ᭪ ݁ | باحال نوشت
 ⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖

چهارشنبه ی گذشته اولین باری بود که تنهای تنها و فقط خودم توی یه شهر دیگه بودم.نه بابا و مامان نه دوستام.

 

تو تاکسی نشسته بودم و از افکارم اومدم بیرون(جدی نگیرید!داشتم فکر میکردم شام چی بخورم!) ؛

سرمُ‌ آوردم بالا و دیدم واقعاً من تنها توی یه شهر دیگه ام! فکر کنم حسشُ دوست داشتم!


#باحال نوشت, هَطو
+ نوشته شده در  شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۶ساعت 15:26  توسط گیله دختر 

ایده آل ترین آپشن توی زندگیِ من اینه که توی خونمون بطور همزمان یه باکس آبجو،یه شیشه ی پر خیارشور ، یه شیشه نوتلای دست نخورده و نون تست باشه . :/ هیچوقت این کالکشنُ نداشتم ... :( اکثر وقتا تو راه میخورمشون. -_- یا نمیرسه که کالکشن بشه ..


#باحال نوشت, مود نوشت
+ نوشته شده در  شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 13:45  توسط گیله دختر 

آخه حیف نیست من قهوه امو خالی بخورم؟یکی نیست برام کلوچه فومن بیاره -.-

اصن از امسال پاییز هوا سرد شد,یه فلاسک پر از قهوه برمیدارم,سر راه هم کلوچه فومن میخرم میرم سر پل،پاهامو آویزون میکنم از نرده ها و میرم تو کارش!


#مود نوشت, باحال نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 14:10  توسط گیله دختر 

یه قهوه ی دبش دم کردم.بوش فضای اتاقُ پر کرده لنتی ^_^💚. بشینیم عصر جمعه قبل از بیرون رفتن خاطره بازی کنیم.

همه ی کتابای زبانمُ بریزم وسط و مرور کنم این 10 سال رو.💚

به این فکر کنم که اولش بزور بردنم کلاس ثبت نامم کردن اما موقع تموم شدنش بزور از آموزشگاه آوردنم بیرون:)) حتی بعد از گرفتن مدرکم میرفتم کلاس :))

اینجاس که به این نتیجه میرسم سرنوشتُ خودمونیم که میسازیم.خودم بودم که این راهو انتخاب کردم.از همون بچگی!و حالا منم که میرم انگلیسی رو گوگولی وار و خوش خوشان توی دانشگاه ادامه بدم. ^.^

حالا هی غر بزنید که جمعه دلگیره! بشینید آلبوم ورق بزنید به آهنگای قدیمی گوش کنید و جعبه یادگاریاتونو بیارید بیرونُ گردُ خاکشُ فوت کنید /. :)

حالا هم یواش لُپَمو بکشید دردم نیاد! ^_^


#باحال نوشت, خوشحال نوشت, روز نوشت, نوستالژیک نوشت
+ نوشته شده در  جمعه دهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 14:44  توسط گیله دختر 

دیروز یکی از بهترین روزام بود.الان هم با یادآوریش نیشم باز میشه:)) با دوستم نیلوفر رفتیم بیرون،من چیزبرگر سفارش دادم؛نیلوفر تا بیاد گازِ سومشُ بزنه من تموم کرده بودم:)) از آویشن و نی دزدی هام نگم :)) و یه کار دیگه هم کردم که نمیتونم بگم :))) از اونور هم رفتیم فروشگاه من خیارشور بخرم(دوست دارمم^^)،انقد اونجا مسحره بازی درآوردیم که حد نداشت:))صندوق دار هم شیش میزد!میگه سلام چطّوری؟! :)))

سر راهم مامانم گفت مَویز بخرم،خریدمو کردم و اومدم بیرون(در مغازه کشویی بود)،پشتم به در بود و هی درو میکشیدم بسته شه بسته هم نمیشد:/!یهو برگشتم دیدم شاگرد مغازه میخواد در رو باز کنه بیاد بیرون من میکشم بسته شه:))))

پ.ن:مینویسم تا یادم نرود!


#نیشِ باز نوشت, باحال نوشت, ایکس اُ ایکس اُ نوشت, روز نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۶ساعت 13:12  توسط گیله دختر 

خیرِ سرم برنامه ریختم اتاقمو تمیز کنم :/ یه روز شیشه ها رو پاک میکنم،یه روز آینه ها رو،روز بعد مو ها رو از همه جا جمع میکنم ... آره دیگه!اگه خدا بخواد تا آخر تیر ماه اتاقم تمیز میشه /. :)))


#روز نوشت, باحال نوشت, ایشه
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۶ساعت 10:34  توسط گیله دختر 

خرید اینترنتی کنید،با کسانی که شما را خوشحال میکنند بگویید و بخندید و صبحانه کباب بزنید و کسانی را که تا اکنون تحمل میکردید بریزید دور و کیسه را محکم گره بزنید(امکان نشتی وجود دارد!)،با مادر یا پدر یا هرکدام از اعضای خانواده بیرون بروید و از هر دری حرف بزنید و موقع برگشت برای یخچالِ خانه خرید کنید(چیپس یادتان نرود)،از بوتیک مورد علاقه اتان خرید کنید،اتاقتان را تمیز کنید و لذت ببرید(فقط همان روز اول)،جعبه ی یادگاری تان را بیرون بیاورید و خاطرات را مرور کنید /.

اگر همه ی این ها را انجام دادید،تبریک میگویم!شما پتانسیل این را دارید که از زندگی لذت ببرید!


#مود نوشت, باحال نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۶ساعت 10:42  توسط گیله دختر 

امروز داشتم میرفتم طرف حوزه از دور دوستمو دیدم که یه چیز گنده از دستش افتاد روی زمین.جلوتر که رفتم دیدم لاکپشت دستشه(به خود میلرزد!).اسمشو گذاشتیم "چوبرا" (کبرای خودمون :)) )؛زنگ خورد که بریم امتحان بدیم نمیدونستیم کجا بذاریمش :/ آخرش دوستم گذاشتش توی سطل زباله :| :))برگشتنی هم از دستش در رفت،نشست زیر ماشین ما هم دیگه بیخیالش شدیم :/ :))


#نیشِ باز نوشت, باحال نوشت, درس نوشت, روز نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه دهم خرداد ۱۳۹۶ساعت 11:22  توسط گیله دختر 

توی دو تا گروه از سر اجبار و رودرواسی عضوم.توی هر دوتاشونم همه دکتر و مهندس و فرهنگی هستن.ولی درک نمیکنم چرا دکتر و مهندس مملکت باید 5 صبح درباره ی خواص پیاز یا آثار ملی تپه های توالش پست بذاره:/ !

پ.ن:ببینم با عکس پروفایلم چند نفرُ زخمی میکنم. :))


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه دوم خرداد ۱۳۹۶ساعت 9:23  توسط گیله دختر 

تنها شنبه ای که خر(!) نیست،شنبه ایه که حقوقت واریز میشه! :))


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 20:28  توسط گیله دختر  | 

من یه تقویم واسه ی پریود دارم که روزا رو میشه توش ثبت کرد و در آخر مشخص میکنه چه روزی موقعشه.

این روز شماری برای من حکم آمادگی برای بحران رو داره ... دیدین مردم چطوری واسه سیل و طوفان آماده میشن؟دقیقاً همینطوری :)))

کپسول کمردرد،قرص دل درد،پیدا کردن کلید درِ اتاق،دفترچه بیمه،شماره آژانس،هزینه ی کلینیک و بیمارستان. :)))))


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۶ساعت 16:28  توسط گیله دختر 

چقدر روابط مسخره و لوس شدن :|

"دوست پسر" باید دوستِت باشه ولی احساسی که بهش داری متفاوت باشه و باهاش از همه بیشتر صمیمی باشی ؛ نه اینکه یه پسر غریبه باشه که پشت هزار جور دروغِ مصلحتی(!!) و ماست مالی باهاش باشی!

من خودم فقط با شخصی میتونم باشم که بتونم جلوش خیلی عادی و هیولا وار چیزبرگر بخورم و نگران نباشم خرده های نون روی لباسمه و سس داره از گوشه دهنم میریزه بیرون،گاهی هم بتونم باهاش گیلکی حرف بزنم و توی ماشین کفشامو دربیارم و پاهامو جمع کنمُ بشینم :/ والسلام!


#باحال نوشت, خونسرد نوشت, اینگونه نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۶ساعت 23:7  توسط گیله دختر 

از این هفته چای به دست و یک ابرو به بالا "Downton Abbey" خواهم دید!


#باحال نوشت, فیلم نوشت
+ نوشته شده در  جمعه هجدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 19:43  توسط گیله دختر 

توی راه مدرسه جلوی یکی از خونه ها یه پسره وایمیسه که از نظر ذهنی مشکل داره ... این هروقت که ما رو میبینه فیگورِ بروسلی میگیره و میگه "پوووووفففف , پووففف"

این روزا سلام علیکمون با بچه ها شده دست تکون دادن و پوووووفففف گفتن :)))

دیروز تو خیابون یکی از دوستامُ دیدم به جای احوال پرسی گفتم پووووفففف , پووفففف :)) اصن یه وضعی شده :)))


#نیشِ باز نوشت, باحال نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه شانزدهم دی ۱۳۹۵ساعت 20:17  توسط گیله دختر 

چگونه یک سال چهارمیِ "شاخ" شویم؟!

آستین ها را بالـا زده ... شلوارِ فرم مدرسه را تنگ کرده و جوری بپوشید که در قسمت مچ پا چند طبقه از پارچه شکل گیرد؛کفش های گنده ی لژ دار فراموش نشود در صورتِ عدمِ دسترسی،کتانی های ساق دار هم مورد مناسب و جایگزین خوبیست!

ساعت شُلُ وِل فراموش نشود!از آن ها که جیرینگ جیرینگ صدا می دهند!

قدم های بلند و سنگین بردارید و در ساعات بیکاری و تفریح در گوشه ای از سالن لَم دهید و جوری نگاه کنید و حرف بزنید که انگار دنیا به موی انگشت شستِ پدرتان هم نیست :/

موقع حرف زدن گوشه ی دهانتان را کج کنید(همانند بهزاد لیتو) و دوستانتان را "Nigga"یا "OG" خطاب کنید.

میتوانید برای محکم کردن میخِ خود،ابروهای اصلاح شده اتان را برای سال دهمی ها تاب دهید!

تنه زدن به سال های پایین تر را فراموش کنید .. خیلی گودزیلـا هستند :|

اصن با ما باش بالا باش:)) والاع:))


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه پنجم مهر ۱۳۹۵ساعت 18:47  توسط گیله دختر  | 

وقتی بعد از ساعتی باز هم بدنم بوی تو را میدهد ...

پ.ن:شآمپو بدنم را می گویم :)))


#باحال نوشت, نیشِ باز نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و نهم تیر ۱۳۹۵ساعت 10:45  توسط گیله دختر  | 

"خواب" توی زندگی من حکم یه معجزه رو داره.

کافیه چشامُ چند دقیقه بذارم روی هم و وقتی بیدار شم روزمُ بهتر ادامه بدم.

انگار همه ی مشکلـات تو همون زمانِ قبل از خوابیدن باقی میمونن.

اون شبی که از شدت بی حوصلگی و بیکاری افسرده شدم هی توی تختم غلت میخوردمُ سعی میکردم با کتاب خوندن خوابم ببره تا شاید بتونم یکم بهتر شم.

ناگفته نماند که بعدش به ذهنم فشار میارم تا یادم بیاد با کی قهرم تا به قهرم ادامه بدم:))


#روز نوشت, فاز نوشت, باحال نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه هفتم تیر ۱۳۹۵ساعت 15:16  توسط گیله دختر 

امروز تو کلـاسمون کلـاً سه نفر بودیم:))

بعدش رفتیم دفترُ به خونه زنگ زدن.سرویسَم در دسترس نبود(طبق معمول)و مامانم مجبور شد بیاد دنبالم.

مامان باید میرفت اول ثبت احوال بعدش فرمانداری بعدشم اداره ی پست که خودمُ چسبوندم بهش!آخه میرفتم خونه حوصلم سر میرفت.

البته دلیل اصلیم این بود که برم شهرداریُ ببینم.دیشب شلوغ بودُ نمیشد خوب توش دور بزنم.

بالـای دروازه ی ورودی،مثل یکی از خیابونای آنتالیـا،کلی چتر رنگی آویزون کرده بودن.رو به روی در ورودیِ ساختمون شهرداریَم یه هفت سینِ بزرگ پهن کرده بودن که متاسفانه انقدر تنگ ماهی کثیفُ سبز شده بود که ماهیِ طفلی یک ساعت تو یه حالت ثابت مونده بود.:/

توی باغچه ها هم پر از شمعدونیُ  سنبل بود.یکم جلوتر چند تا خونه ی روستایی ساخته بودن و قسمت حافظیه هم حاجی فیروزُ یه تقویم بزرگ گذاشته بودن با چند تا چیزای دیگه.

طرف بریدگی که منتهی به فرمانداری بود یه نمایشگاه تاسیس شده بود.کلـاً همه چیز عالی بود.

مرسی شهردار:/

کاش همیشه اینطوری عمل کنی.

لوکشین:پلِ جدیدِ انزلی به سمت میدان اصلی


#باحال نوشت, روز نوشت
+ نوشته شده در  شنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۵ساعت 10:51  توسط گیله دختر 

چهره ی داورای داخل خونه هنگامِ پخش برنامه ی استیج:

امین:

پانیدا:

امیرحسین:


#باحال نوشت
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم اسفند ۱۳۹۴ساعت 23:39  توسط گیله دختر 

نزدیکِ خانه ی مادر بزرگ ...

شخصِ مجهولِ خوشتیپ با مادر احوال پرسی میکند و من هم نامحسوس سر تکان میدهم.

مادر:داشت نگات میکرد.

من:

لعنتی دلِ آدم یک جوری میشود:))


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم اسفند ۱۳۹۴ساعت 21:17  توسط گیله دختر 

یکی از عکسآیـی که خیلی دوسِش دارم:)

فکر کنم مربوط به تابستون 93 باشه.

تقسیم کردن شامَم با پیشی های بلوار:)


#احساساتی نوشت, باحال نوشت
+ نوشته شده در  شنبه هشتم اسفند ۱۳۹۴ساعت 20:49  توسط گیله دختر 

دممون گرم دوریم از سرماوو لرز

ما تو پاییزم میکنیم برگا رو سبز

آسمون میریم نمیگیریم فردا رو سخت

[اون بالا سری-بهزاد لیتو]


#باحال نوشت, ایکس اُ ایکس اُ نوشت
+ نوشته شده در  شنبه دهم بهمن ۱۳۹۴ساعت 14:42  توسط گیله دختر 

The new challenge :))

#just_for_fun


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه ششم بهمن ۱۳۹۴ساعت 22:55  توسط گیله دختر 

18 سالگـی باید خیلی عجیب باشد همینطور پر از اتفاق های عجیب تر.

معیار هایت رفته رفته تغییر میکنند تا به ایده آل هایت نزدیک شوند.اخلـاق های جدیدی پیدا میکنی.سراغ چیزهایی میروی که نباید بروی مثل رژیــم(!)با اینکه مربی بهداشت پیشنهاد داده 3 یا 4 کیلو اضافه کنی تو به او پنهـانی انگشت وسطت را نشان دادی:/

به لیست خرید هایت کفش پاشنه بلند اضافه میکنی و محض احتیاط کنارش کفش اسپرت هم مینویسی چون میدانی که طول میکشد عادت کنی.دلت میخواهد سراغ ساز موردعلـاقه ات بروی و یاد بگیری چطور بنوازی.

دیگر آهنگ های هیپ هاپ و رپ جای آهنگ های کلـاسیکــ را در پلـی لیستت میگیرند اما گاهی هم شامِ مهتاب داریوش را زمزمه میکنی.

دیگر میدانی برای آینده باید چکار کنی.تصمیم ها و اهدافت هرچقدر هم عجیب و غریب باشند ولی برای تو دوست داشتنی و حتمی هستند.

دوست داری مورد تشویق و تایید قرار بگیری و از اینکه دنیا با حسرت به موهای روشنت زل میزند یا رومینا از رنگ چشم هایت تعریف میکند،دلت میخواهد نیشت تا بناگوش باز شود ولی همه ی این خوشحالی ها را زیر یک لبخند موذیانه مخفی میکنی.

در کنار همه ی این تغییرات چند تا از خصوصیات دوست داشتنی ات را نگه میداری.میخواهی برای همیشه تنوع طلب،مغرور و مورد تایید بمانی:)

18 سالگـی ماهِ دیگر میبینمت!

#وصل_شود_به_سال_بعد

 


#لبخند نوشت, باحال نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه پنجم بهمن ۱۳۹۴ساعت 14:22  توسط گیله دختر 

یادمه چند سال پیش که آکادمی گوگوش هنرجو قبول میکرد،همه،تاکید میکنم!همه!،عاشق هنرجوی خاصی میشدن.مثلـاً خودِ من از امیرحسین یا آدرین خوشم میومد که متاسفانه چه به حق یا ناحق از دورِ رقابت حذف شدن.حالـا به اینا کاری ندارم.

اما "Stage" امسال . . . فقط میتونم بگم وااااااو!!

اینکه شخصیتِ موردعلـاقه ام به عنوان داور تو این برنامَست خیلی عالیه.

رضا روحانــی؟عمراً!

شهرام آذر؟هرگز!

بابک سعیدی؟!!

حــامد نیکــ پــی!بلـه!

دوست دارم وقتی دیدمش ازش یه سوال بپرسم:کی گفته انقدر قشنگ بخندی؟؟:|:|

با روحُ روانِ آدم بازی میکنه:|

***

امتحان تاریخِ ایرانُ جهان . . .

یا من خوب ندادمُ خودم خبر ندارم یا اینکه بچه ها یه چیزیشون میشه -___-

بنظر من طوری نبود که بخاطرش گریه کنن.

سوالـا خیلی ساده و آسون بود. ^^

 


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  شنبه بیست و ششم دی ۱۳۹۴ساعت 19:39  توسط گیله دختر 

دختر 14 ساله رِل میزنه و پستای عاشقونه میذاره

منم وقتی بیکارم کِش موهای پاپیونیمُ ردیف میچینم با لبخند گشاد نگاه میکنم:))

تازه!وقتایی که تنهام از صفحه ی آیفون بیرونُ میپام هروقت کسی رد میشه گوشیُ برمیدارم میگم:کمکــ کمکــ بعد هر هر میخندم:))

 

منُ خودم با هم خوشبختیم^.^


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۴ساعت 19:29  توسط گیله دختر 


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه دوازدهم آذر ۱۳۹۴ساعت 21:35  توسط گیله دختر 

امروز به دو تا نتیجه رسیدم؛

اولی اینکه فاصله ی رخ دادن اتفاقای خوبُ بد چقدر کمه.یه چیزی میشه و اشکت در میاد اما چند ساعت بعدش خبری به گوشِت میرسه که باعث میشه با لبخند اشکاتُ پس بزنی،با بیخیالی کانتر بازی کنی در حالی که لبخندت هنوز محو نشده.اصلـاً (!) هم به کارایی که موقع عصبانیت انجــام دادی فکر نکنی.

دومین نتیجه ای که بهش رسیدم مربوط میشه به اراده اَمD: اینکه یک روزِ کامل از خوردنِ خوراکی مورد علـاقه ام امتناع کردم.البته دلیلِش رژیمُ اینا نیست.قضیه اَش لجبازیه.


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  جمعه ششم آذر ۱۳۹۴ساعت 21:32  توسط گیله دختر 

دختر است ديگر . . .
حسش را با موهايش نشان ميدهد
حالش كه خوب باشد ،موهايش را رها ميكند
غمگين كه باشد،با كش دارَش ميزند
با حوصله كه باشد ،ميبافد ومي آرايد
عصباني كه باشد ،جمعش ميكند
دلش كه بشكند اولين چيزي كه اضافيست موهايش است/.


#فاز نوشت, باحال نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و یکم آبان ۱۳۹۴ساعت 9:20  توسط گیله دختر 

گیلِ دختر پس از تماشای مسابقه ی کوییدیچ در هری پاتر جو گیر میشود:))


#باحال نوشت
+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۴ساعت 18:35  توسط گیله دختر