سلام! این ″بلوط″ـه که‌ گاهی وقتا ″کویــی🎃″ صداش میکنیم ≈» [فیـشآر] 🐭

قبلا بلوط یه همبازی به اسم صفدر داشت (صفدر ماده بود🤣💔) و وقتی که کوچولو و بی وزن بود اومد عضوی از خانواده شد💚 .

بلوط از ۲۴ ساعت فقط ۶ ساعت بیداره و توی همون ۶ساعت خودشُ ب در و دیوار میزنه تا بیارمش بیرون و وقتی که بیرونه، میره یه گوشه ی تاریک و یک ساعت خودشو تمیز میکنه :\ .

سرگرمیش خوابیدن(هیجان انگیزه، نه؟:\) و خاروندن داخل گوشش با پاشه 😑 و غذای موردعلاقه ش کتلت و پاستای آبپزه. برای کتلت حاضره همسترای دیگه رو بکشه .

وقتی هم دستمو میذارم توی خونه ش میفهمه ک وقت بیرون رفتنه و با چنگ و زور میاد میشینه توی دستم.

دوست دارم بلوط🤗💚🦄.

بشدت دلتنگ شیطونیاشم ... وقتایی که هرجا میرفتم دنبالم میدویید... وقتی روی مبل نشسته بودم با چنگ و زور از مبل میومد بالا تا از سالادم بهش بدم.وقتایی که ورزش میکردم از سر و کولم بالا میرفت...جهتش رو فقط با صدای دستای من پیدا میکرد.وقتی بهش میگفتیم دستاتو بده بالا با اون چشمای خنگش بهمون زل میزد و روی پاهاش وایمیساد.

هروقت میرفت سمت اتاقم بهش میگفتم:هی!از رژ لبای من استفاده نکن! :)

تازه سوت زدن یاد گرفته بود ...

همیشه عطرمو میشناخت.بالا سرش میرفتم حسم میکرد و بیدار میشد...اتفاقی که دیشب نیوفتاد...

کوچولوی تپلی دلم برات یه ذره میشه. x

یکیش گل و گیاهام اون یکی همسترای دوست داشتنیم... پس میشه سه چیز!😀

رسیدگی ب این خوشگلا حالمو واقعا خوب میکنه.

تو اوج ناراحتی و آبی بودن ژولیت با کارای بانمکش منو میخندونه و صفدر به هر چیزی چنگ میزنه که بیاد روی شونه هام.

یادم باشه بیشتر ازشون بنویسم.