⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
|
″... با فرا رسيدن ماه دسامبر بارش باران و تگرگ ريز در هاگوارتز آغاز شد . هري هر بار از جلوي درياچه مي گذشت و كشتي دورمشترانگ را بر روي آن ميديد كه بر روي سطح متلاطم درياچه بالا و پايين مي رفت.
وقتي بادبان هاي آن را ميديد كه در پهنه ي آسمان ابري و تيره موج مي خورد خدا را شكر ميكرد كه قلعه ی خودشان با وجودي كه در فصل زمستان بادگير بود هميشه با آتش بخاري ها گرم و مطبوع مي شد و ديوار هاي قطور آن از نفوذ سرما جلوگيري ميكرد .
به نظر ميرسيد داخل كالسكه ي بوباتون نيز سرد باشد .
هري متوجه شد كه هاگريد از اسب هاي خانوم ماكسيم به خوبي مراقبت ميكند . او سخاوتمندانه آبشخور آنها را پر از عصاره ي جو كرده بود و بخاري كه از روي آن بر ميخواست از دور كاملا نمايان بود . آن ها بار ديگر به كلاس مراقبت از موجودات جادويي رفته بودند و قرار بود با آن موجودات وحشتناك سروكله بزنند .
دانش آموزان در جاليز كدو حلوايي هاگريد ايستاده بودند و از سرماي گزنده ميلرزيدند...″
-هری پاتر و جام آتش
دوباره دارم کتابای هری پاتر رو میخونم و با فیلم مقایسه میکنم ... چقدر امانت داری رعایت نشده توی فیلم هاش!
خیلی جاها داستان عوض میشه فقط برای اینکه جزئیاتُ نیارن! یسری شخصیت ها توی فیلم اصلاً معرفی نشدن!
یکی فقط فیلمو دیده باشه اصلاً نمیدونه چارلی ویزلی کیه، لودو بگمن کیه ، وینکی ، پیوز و ...
(╬ ̄皿 ̄)
بخاطر اینکه سر امتحان چرت نزنم، بیش از حد قهوه خوردم و نمیتونم بخوابم -_- .
*
چند دقیقه س دارم فکر میکنم الان در حال حاضر توی هاگوارتز چه خبره؟
روی تپه های اسکاتلند برف نشسته؟
کافه مادام رزمرتا شلوغه؟ به هرحال دیگه توی آخر هفته ایم .
مسابقات جهانی کوییدیچ کی برگزار میشه ؟!
فقط میدونم قلعه الان توی خاموشیه .
هگرید داره توی محوطه با فنگ میچرخه؛ اگه بری کنار پنجره صدای قدم های سنگینشو میشنوی .
تنها نوری که میشه دید ، نور کلبه اشه .
من چرا اونجا نیستم؟
خب توی دنیای ماگل ها هنوز کرونا برقراره و برای اینکه جامعه ی جادوگریمون به خطر نیوفته باید در کنار ماگل ها سر کنم 🥺 .
گاهی سیریوس یواشکی بهم سر میزنه . بهش تاکید کردم خطرناکه! ولی سیریوسه دیگه!