⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
|
یکم غمگینه که اوج استفاده م از خونه ی خالی و تنهاییم این بود که همه ی لامپا رو خاموش کردم و زودتر خوابیدم -_- .
توی سرمه ایندفعه که اومد انزلی ببرمش یه جای سرسبز تکیه بدیم به درخت و زیر سایه ش کتاب بخونیم❤.
هنوز توی تختمم.
باید ۱۰۰صفحه درس بخونم ولی الان تمام فکرم روی این متمرکزه که لاک قرمز براق بزنم روی ناخنام یا صورتی پررنگ مات -__- .
اسکاتلند،
هاگوارتز،
برج اخترشناسی؛
آسمان تمیز تر از همیشه ...
سه شنل که به سمت جنگل ممنوعه میروند.
پاکت چیپسُ باز میکنم و صفدر (همسترم) کله شو میاره بالا انگار نه انگار خوابیده بود:/
دستشو تکیه میده به شیشه ی آکواریوم و نگام میکنه ... نگاش میکنم و خرچ خرچ چیپسمو میخورم ¬_¬ .
آی دُنت شِر فووووود!!
دو سال از دوستی ما سه تا میگذره.
میز یکی مونده به آخر کافه تراس جای همیشگیمونه.
جایی که برای اولین بار همدیگه رو دوست صدا کردیم ، خندیدیم ، درددل کردیم ، غیبت کردیم(!) و نقشه های پلید چیدیم❤.
آدم توی زندگیش شدیدا یکی دو تا پلید احتیاج داره!
پ.ن: لازمه بگم پلیدترینشون منم؟آیم سُ پراود ^__^ !
از خستگی پناه آوردم به اتاقم و درُ بستم و پنجره رو باز گذاشتم.
صدای تلق تولوق آب کولر واحد بالایی رو مخمه...
حالا که دارم ترغیب میشم بخوابم یادم اومده همسترامو نیاوردم -_-
کامنتای شما گیله خوان ها بدون هیچ اغراقی اشکمو درآورد.چطور میتونید انقد خوب و بامحبت باشید؟❤
من این همه خوبی رو نمیدونم چطوری میتونم جبران کنم ... همیشه باشید تا جون بگیرم❤.
از دور سفت بغلتون میکنم... T____T (╥_╥)
بابت امتحان یکشنبه عذاب وجدان دارم ولی مهم نیست.
درسی رو که دوست ندارم چیکار کنم؟!
حتی از ”او" خواستم سرزنشم کنه ولی فایده نداشت.
ترجیح اینه مثل یه بلوند احمق با اشتیاق به ناخنام نگاه کنم و با دوستم درباره ی کراشش صحبت کنیم.
هر چیزی به جز درس خوندن!!! >_<
پ.ن:مامان پیراهنای بابا رو داره قیچی میکنه. :))
با باز کردن اینجا کاملا حس کردم که اومدم خونهT___T
کامنتا رو خوندم . بزودی جواب میدم و میخونمتون❤💎