گیله دختر ‎ . ݁⋆ ꫂ᭪ ݁ | خرداد ۱۳۹۸
 ⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖

یکم غمگینه که اوج استفاده م از خونه ی خالی و تنهاییم این بود که همه ی‌ لامپا رو خاموش‌ کردم و زودتر خوابیدم -_- .


#ایشه, هَطو, روز نوشت
+ نوشته شده در  جمعه سی و یکم خرداد ۱۳۹۸ساعت 10:56  توسط گیله دختر  | 

توی سرمه ایندفعه که اومد انزلی ببرمش یه جای سرسبز تکیه بدیم به درخت و زیر سایه ش کتاب بخونیم❤.


#مود نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۸ساعت 19:44  توسط گیله دختر  | 

هنوز توی تختمم.

باید ۱۰۰صفحه درس بخونم ولی الان تمام فکرم روی این متمرکزه که لاک‌ قرمز براق بزنم روی ناخنام یا صورتی پررنگ مات -__- .


#هَطو
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم خرداد ۱۳۹۸ساعت 11:30  توسط گیله دختر  | 

اسکاتلند،

هاگوارتز،

برج اخترشناسی؛

آسمان تمیز تر از همیشه ... 

سه شنل که به سمت جنگل ممنوعه میروند.


#پاترهد, هری پاتر نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۸ساعت 22:11  توسط گیله دختر  | 

الان توی قلعه ی هاگوارتز چه خبره؟


#پاترهد, هری پاتر نوشت
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۳۹۸ساعت 9:54  توسط گیله دختر  | 

اگه اونجوری که بوی رنگ مو میچسبه به موهام، من به کار و زندگیم چسبیده بودم الان لندن بودم. -_-


#ایشه
+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۸ساعت 14:42  توسط گیله دختر  | 

پاکت چیپسُ باز میکنم و صفدر (همسترم) کله شو میاره بالا انگار نه انگار خوابیده بود:/

دستشو تکیه میده به شیشه ی آکواریوم و نگام‌ میکنه ... نگاش میکنم و خرچ خرچ چیپسمو میخورم ¬_¬ .

آی دُنت شِر فووووود!!


#همسترام, روز نوشت, هَطو
+ نوشته شده در  جمعه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۸ساعت 18:28  توسط گیله دختر  | 

گیلان تنها جاییه که وقتی بارونِ وحشی میباره باید حتماً کولر روشن باشه!


#ایشه
+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و سوم خرداد ۱۳۹۸ساعت 12:9  توسط گیله دختر  | 

دو سال از دوستی ما سه تا میگذره.

میز یکی مونده به آخر کافه تراس جای همیشگیمونه.

جایی که برای اولین بار همدیگه رو دوست صدا کردیم ، خندیدیم ، درددل کردیم ، غیبت کردیم(!) و نقشه های پلید چیدیم❤.

آدم توی زندگیش شدیدا یکی دو‌ تا پلید احتیاج داره!

پ.ن: لازمه بگم پلیدترینشون منم؟آیم سُ پراود ^__^ !


#لبخند نوشت, دانشگاه, رشت
+ نوشته شده در  دوشنبه بیستم خرداد ۱۳۹۸ساعت 15:59  توسط گیله دختر  | 

از خستگی پناه آوردم به اتاقم و درُ بستم و‌ پنجره رو باز گذاشتم.

صدای تلق تولوق آب کولر واحد بالایی رو مخمه...

حالا که دارم ترغیب میشم بخوابم یادم اومده همسترامو نیاوردم -_-

کامنتای شما گیله خوان ها بدون هیچ اغراقی اشکمو درآورد.چطور میتونید انقد خوب و بامحبت باشید؟❤

من این همه خوبی رو نمیدونم چطوری میتونم جبران کنم ... همیشه باشید تا جون بگیرم❤.

از دور سفت بغلتون میکنم.‌.. T____T (╥_╥)

+ نوشته شده در  شنبه هجدهم خرداد ۱۳۹۸ساعت 23:32  توسط گیله دختر  | 

بابت امتحان یکشنبه عذاب وجدان دارم ولی مهم نیست.

درسی رو که دوست ندارم چیکار کنم؟!

حتی از ”او" خواستم سرزنشم کنه ولی فایده نداشت.

ترجیح اینه مثل یه بلوند احمق با اشتیاق به ناخنام نگاه کنم و با دوستم درباره ی کراشش صحبت کنیم.

هر چیزی‌ به جز درس خوندن!!! >_< 

پ.ن:مامان پیراهنای بابا رو داره قیچی میکنه. :))


#غرغر‌ نوشت
+ نوشته شده در  جمعه هفدهم خرداد ۱۳۹۸ساعت 17:32  توسط گیله دختر  | 

با باز کردن اینجا کاملا حس کردم که اومدم خونهT___T

کامنتا رو‌ خوندم . بزودی جواب میدم و میخونمتون❤💎

+ نوشته شده در  جمعه هفدهم خرداد ۱۳۹۸ساعت 17:27  توسط گیله دختر  |