|
⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
|
خب امتحان امروز رو کامل شدم . برای بعضی از بچها آخرین امتحان بود و کلاً دانشگاه رو تموم کردن ...
حس دلگیریه ... منم ترم دیگه تجربه ش میکنم .
کشوهای لباسم وضعشون خیلی بده .
هی دست دست میکنم برای تمیز کردنشون :/
ಠ_ಠ
موندم لاکم خشک شه تا ببینم چی پیش میادノ(¬_¬) .
نامبرده برای اولین بار توی دستش ساز چنگ گرفت و فقط بوش کرد😍😍😍 . چقدر بوی چوب خوبههههه😍 .
این روزا خونه نبودم😅 درسامو فشرده خوندم که بعدش یکم بچرخم:/ والا ۳ماهه پیاده نرفتم جایی . تنها جایی که پیاده روی کردم، بین قفسه های فروشگاه بوده تا گشنه نمونیم:/ اونم ماهی یه بار بوده!
از اونجایی ک اوضاع اینجا زرد شده تصمیم گرفتیم بریم بیرون، بعد ۳ماه لته بخورم😭😖 .
اونجا دوستامونم دیدیم و رقیق شدممم🥺💫 .
این ماه باید کلی هدیه بخرم و هنوز اقدامی نکردم .
هدیه تولد دوستامو موقع دیدنشون میدم که البته موعدش بعد از امتحاناته .
این اوضاع کرونا باعث شده کلی لباس نپوشیده داشته باشم 💔 بابتش ناراحتم -_- ...
بابام داره درباره ی درست کردن خوراک مرغ و فلفل و ته چین مرغ میگه، من معدمداره زخم میشه😂 . توی این تاریکی دستم کوتاهه😓 .
یه گلدون سانسوریا پیشمه فقط :/ خوشمزه بنظر نمیاد :/ .
نمیدونم چرا یهو حالم بد شد و بیدار شدم ...
قرص خوردم و نشستم تا بهتر شم .
این موفع از سال یه سری از پرنده های تالاب مهاجرت میکنن ؛
یه دسته از غازها همین الان صداشون میومد که داشتن میرفتن :)
روزایی که درس میخونم درحالی که کار مفیدی میکنم خیلی غیرمفیدم😂!
والا!
نه وقت میشه ورزش کرد نه فرانسه نه مطالعه آزاد:/ .
تموم شه بره رد کارش :/ .
یه آفتابی دزدکی میاد و میره /. انقدرم بی جونه که نیمه آفتابه تا آفتاب . فقط میخواد بگه من هستم🙄 .ایشه!
یا بمون یا برو دیهヽ( ´¬`)ノ .تخته سر!
من توان ندارم 😂 برم یهچرت بزنم بعد میام میخونمتون💚.
(همین الان صدای بوق کشتی اومد😍)
خاله یه دست لباس یوگا بهم هدیه داد🤤 . سفیده و روش علامت om 🕉 داره😭 .
بخاطر تمرین هداستند هنوز بدن درد دارم🤦🏼 .
از صبح پاشدم درس خوندم ... آخرش فهمیدم قند خونم داره میوفته فوری ناهار کشیدم 😀🐥 .
لباس پسرخالم تنمه و کاملا سایزمه😂 دیروز اتاقش سرد بود، کاپشنشو پوشیدم خیلی خوب بود . احتمالا ازش بگیرم😂 (۱۲سالشه و لباساش سایزمه😂) .
یه استاد داریم عشقه .
من تا این ترم نمیدونستم دکترا داره!هیچوقت نگفت! یه همچین آدم فروتن و متواضعیه💚 . فارغ التحصیل از خارج از کشوره و لهجه ی انگلیسیش خفنه جوری ک انگار یه گوینده ی اخبار آمریکایی داره باهامون صحبت میکنه!
همیشه ما رو با اسم کوچیک صدا میکنه و کلی باهامون میگه میخنده .
یه بار گفت فلان کشور بودیم و من مسئول ترجمه بودم، رفتیم کلیسا و اونجا دعا میخوندن صلیب میکشیدن منم صلوات میدادم و صلیب میکشیدم😂❤❤.
توی کلاسای آنلاین هی درباره فضای اطرافش توضیح میده😂 .
مثلا الان فلان مدرسه هستم و توی این هوای تاریک فقط من اینجام و خیلی ترسناکه .. باید تنهایی فیوز رو خاموش کنم و نمیدونم چطوری از ساختمون بیام بیرون😂.
یا اینکه اینجا شوفاژ خاموشه هی میزنگم نمیان کاری کنن میرم چایی بخورم . میدونید چیشد؟ چایی رو زیاد گذاشتم سوخت الان فقط ابجوش دارم میخورم😂 .
اون وسط من براشمینوشتم استاد یه صداهایی میاد مواظب باشید😅 .
جلسه ی آخر برامون کت شلوار پوشید تا بتونیم ببینیمش . این ترم سامانه خراب بود و از اینکه نتونست بیاد ناراحت بود . یه ویس ۳دقیقه ای داد و خداحافظی کرد باهامون💚😍.
امیدوارم توی آینده منم یه همچین مدرس و استادی بشم😍.
بعد امتحان گرفتم خوابیدم و اصلا دلم نمیخواست که بیدار شم .
گرچه امروز کار خاصی ندارم و برنامم فقط مطالعه س . اصل کاریا فرداس .
میگم وعده ی غذایی موردعلاقه ی شما چیه بین صبحونه،ناهار و شام؟
چرا؟
چه چیزایی میخورید که براتون جذابش میکنه؟؟؟
من عاشق ناهارم . بخاطر سالاد کنارش که با فلفل آسیاب شده و نعنا خشک مزه دارش میکنم😍 .
پ.ن: جدیداً همش از غذا میگم😅 .
حدود یه ساعت دیگه امتحان اندیشه۲ دارم . توی گروه تقلب جوین شدم😂 ایشالا خیره😂 .
معمولا برای عمومی نمیخونم:/ خب من انگلیسی دوس دارم مگه زوره!؟ 😒
دیشبم توی تمرینم افتادم روی شارژر وسط اتاق، کمرم سوراخ شده😂😂😂 .
اینجا دستورای متنوع مک اند چیز رو داره که میتونید با توجه به چیزی که توی یخچال دارین درست کنید :) :
[فیشیر]
بیسش خامه یا پنیر سنگینه به همراه یکم کره و پنیر؛
که من توش کره و پنیر و بروکلی ریختم فقط .
قرار بود امروز فقط اندیشه بخونم و یوگا کار کنم ولی دیر بیدار شدم متاسفانه؛
گفتم عیب نداره وقتی دوستمون رفت میرم لته میخرم و یکم قدم میزنم ، سرحال که شدم میام خونه .
دوستم دیر رفت، منم انقدر بیحال شدم که الان دارم با سردرد مینویسم😂 meh!
خیلی وقته از انزلی ننوشتم،نه؟
امروز زومم روی انزلی😂 .
من اهل این شهر نیستم ولی توش بزرگ شدم و بهترین خاطرات رو برام ساخته .
تابستونای دهه ۸۰ با بابا میرفتیم ساحل خیابون اطباء و کلی آب بازی میکردیم و همونطوری با تاپ شلوارک صورتی خیس و شنی منو میاورد خونه😂❤ .
وقتایی که برای پیک نیک میرفتیم بلوار انزلی .
چقدر دلم برای غروبای ساکت بلوار تنگ شده:( تف بهت کرونا:(
شبایی که یهویی تصمیم میگرفتیم بریم قهوه خونه ی ته اسکله و اون آقا سیبیلوی باحال برامون چایی میاورد .
پیشیای مهربون بلوار :( میس یو:(
گذر کشتی ها و لنج های ماهی گیری . دیدن ماشینای توی گمرک و جریان زندگی .
فانوس های دریایی وسط دریا .
پنجشنبه و کبابی رفتنا و بعدش بستنی توی محوطه ی شهرداری و قدم زنان به سمت ترنم موزیک .
شنبه بازار و آواز ماهی فروشا . کوچه پس کوچه های قدیمی .
عمارت عمه خانوم و سالن نورگیرش با پرده های وینتیج توری.
اون شبایی که دلمون میگرفت با مامان پیاده میرفتیم تا پل غازیان ... رو به روی دریا روی پل مینشستیم و رفت و آمد قایق ها میدیدم و صدای مردای مشغول کار توی بندر رو میشنیدیم .
یه سری چیزا رو گذر زمان ازمون گرفته ، یه سری هاشونم کرونای لعنتی ...
امروز یکم مطلب درباره ی انزلی خوندم ، گفتم یه تیکه هاییش رو هم اینجا بذارم :
″ اهالی بندرانزلی به علت مسافرت به روسیـه خصوصاً آذربایجان ( روسیه سابق ) و همچنین عبور مسافرین ایرانی و خارجی از این بندر به اروپا و بالعکس ، زودتر از بسیاری شهرهای ایران با تمدن غرب آشنا شده و از لحاظ رشد فکری در سطح بالائی قرارداشتند . ″
″ طبق اسناد ومدارک موجود که در جلد دوم تاریخ انزلی ثبت شده است . بندرانزلی از بسیاری جهات در رسیدم به تمدن جدید ، در بین شهرهای ایران پیشگام بوده است که به مواردی چند از آن اشـاره میشود .
1 - اداره گمرک از حدود بیش از 300 سال
2 - اداره بندر بابیش از 200 سال
3 - ایجاد انجمن های محلی و بلدیه قبل از تأسیس بلدیـه
4 - شهرداری ( بلدیـه ) قبل از سال 1315 هجری قمری 1276 شمسی بعنوان اولین بلدیـه در ایران
5 - آموزش و پرورش ( معارف ) قبل از سال 1271 خورشیدی
6 - اکابر شبانه آنهم دروس دبیرستانی قبل از 1290 خورشیدی
7 - چاپخانه قبل از سال 1286 خورشیدی
8 - بهداری قبل از سال 1315 هجری قمری 1276 خورشیدی که وسیله بلدیـه اداره میشـد .
9 - هلال احمر 1304 خورشیدی
10 - روشنائی برق قبل از سال 1900 میلادی 1279 خورشیدی ، اولین شهر درایران
11 - تلفن قبل از سال 1277 شمسی - پست و تلگراف نیز جلوتر از بسیاری شهر های ایران
12 - نظمیه ( شهربانی ) قبل از سال 1325 هجری قمری 1286 خورشیدی
13 - راه آهن حدود سال 1269 خورشیدی در یکی از روستاهای انزلی
14 - هواشناسی ، قبل از 1280 خورشیدی
15 - اداره شیـلات با بیش از 150 سال قدمت در انزلی و سردخانه اولین بار در انزلی و حسن کیاده
16 - هواپیما - اتومیبل برای اولین بار درانزلی مشاهده شـد .
17 - بعضی ازکارخانجات ازجمله تصفیه خانه نفت ، چوب بری ، لیمونادسازی ، کالباس سازی ، برنجکوبی و ... ″
منبع:موج شکن
دیشب همه جا برف بارید منم گفتم پس حتما صبح بیدار شدم اینجا هم سفید میشه🥺🤟🏻 .
صبح ساعت ۷ بیدار شدم و دیدم اگه زوم کنی نیم میلیمتر برف میبینی که روی سقفها نشسته (روی زمین ک هیچی!) .
انقدر دپرس شدم که بی وقفه گرفتم خوابیدم حتی توی خواب هم آلارمم رو خاموش کردم و الان بیدار شدم😂💔.
زمستون مبااااارک😍⛄🌨!
فصلِ من😍 .
فصل لته و هات چاکلت و آسمون تماماً خاکستری و بینی های قرمز😃 .
یکم بهتر شدم تصمیم گرفتم بیام و بنویسم و بخونمتون💚.
شما هم نمیتونید درس و امتحانات رو جدی بگیرید؟من پس فردا امتحان دارم و اصلا برام مهم نیس:/ . البته درس عمومیه ولی خب ...
دیروز کتابام رسیدن، کمربند یوگا هم گرفتم تا بهتر بتونم تمرین کنم .
یکم قهوه ام تاثیر بذاره برم سراغ درس😖 .