گیله دختر ‎ . ݁⋆ ꫂ᭪ ݁ | دی ۱۳۹۹
 ⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖

خب امتحان امروز رو کامل شدم . برای بعضی از بچها آخرین امتحان بود و کلاً دانشگاه رو تموم کردن ... 

حس دلگیریه ... منم ترم‌ دیگه تجربه ش میکنم .


#ناراحت نوشت, درس نوشت, دانشگاه
+ نوشته شده در  چهارشنبه هفدهم دی ۱۳۹۹ساعت 21:46  توسط گیله دختر  | 

انقدر توی بلاگفا ازم کپی زدن که همرنگ کاغذ کاربنی شدم😂😂😂


#مود نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه هفدهم دی ۱۳۹۹ساعت 20:26  توسط گیله دختر  | 

کشوهای لباسم وضعشون خیلی بده .

هی دست دست میکنم برای تمیز کردنشون :/ 

ಠ_ಠ

موندم لاکم خشک شه تا ببینم چی پیش میادノ(¬_¬) .


#ایشه
+ نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 18:12  توسط گیله دختر  | 

نامبرده برای اولین بار توی دستش ساز‌ چنگ‌ گرفت و فقط بوش کرد😍😍😍 . چقدر بوی چوب‌ خوبههههه😍 .


#چشم قلبی‌ نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 18:10  توسط گیله دختر  | 

امروز از اون روزاست که از صبح بیدارم ولی هنوز لود نشدم( ̄~ ̄;)


#ایشه
+ نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 12:21  توسط گیله دختر  | 

این روزا خونه نبودم😅 درسامو فشرده خوندم که بعدش یکم بچرخم:/ والا ۳ماهه پیاده نرفتم جایی . تنها جایی که پیاده روی کردم، بین قفسه های فروشگاه بوده تا گشنه‌ نمونیم:/ اونم‌ ماهی یه بار بوده!

از اونجایی ک‌ اوضاع اینجا زرد شده تصمیم گرفتیم بریم بیرون، بعد ۳ماه لته بخورم😭😖 . 

اونجا‌ دوستامونم دیدیم و‌ رقیق شدممم🥺💫 .

این ماه باید کلی هدیه بخرم و‌ هنوز اقدامی نکردم . 

هدیه تولد دوستامو موقع دیدنشون‌ میدم که البته موعدش بعد از امتحاناته .

این اوضاع کرونا باعث شده کلی لباس نپوشیده داشته باشم 💔 بابتش ناراحتم -_- ...


#روز نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 11:52  توسط گیله دختر  | 

بابام داره درباره ی درست کردن خوراک مرغ و فلفل و ته چین مرغ میگه، من معدم‌داره زخم میشه😂 . توی این تاریکی دستم کوتاهه😓 .

یه گلدون سانسوریا پیشمه فقط :/ خوشمزه بنظر نمیاد :/ .


#اخمو نوشت, یونیکرن خسته
+ نوشته شده در  شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 18:44  توسط گیله دختر  | 

برق‌ رفته،

نشستم وسط سالن زیر نور شمع انار میخورم :/ .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 18:24  توسط گیله دختر  | 

نمیدونم چرا یهو حالم بد شد و بیدار شدم ...

قرص خوردم و نشستم‌ تا بهتر شم .

این موفع از سال یه سری از پرنده های تالاب مهاجرت میکنن ؛

یه دسته از غازها همین الان صداشون میومد که داشتن میرفتن :)


#مود نوشت
+ نوشته شده در  شنبه سیزدهم دی ۱۳۹۹ساعت 6:23  توسط گیله دختر  | 

روزایی که‌ درس میخونم درحالی که ‌کار مفیدی میکنم خیلی غیرمفیدم😂!

والا!

نه وقت میشه ورزش کرد نه فرانسه نه مطالعه آزاد:/ .

تموم شه بره رد کارش :/ .


#سگه زندگی
+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم دی ۱۳۹۹ساعت 17:5  توسط گیله دختر  | 

حذف شده


#اخمو نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم دی ۱۳۹۹ساعت 17:25  توسط گیله دختر  | 

یه‌ آفتابی دزدکی میاد و میره /. انقدرم بی جونه که نیمه آفتابه تا آفتاب . فقط میخواد بگه من هستم🙄 .ایشه!

یا بمون‌ یا برو دیهヽ( ´¬`)ノ .تخته سر!

من‌ توان ندارم 😂 برم یه‌چرت بزنم بعد میام میخونمتون💚.

(همین الان صدای بوق کشتی اومد😍)


#ایشه
+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم دی ۱۳۹۹ساعت 13:4  توسط گیله دختر  | 


#او
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم دی ۱۳۹۹ساعت 13:0  توسط گیله دختر  | 

خاله یه دست لباس یوگا بهم هدیه داد🤤 . سفیده و روش علامت om 🕉 داره😭 .

بخاطر تمرین هداستند هنوز بدن درد دارم🤦🏼 .

از صبح پاشدم درس خوندم ... آخرش فهمیدم قند خونم داره میوفته فوری ناهار کشیدم 😀🐥 .

لباس پسرخالم تنمه و کاملا سایزمه😂 دیروز اتاقش سرد بود، کاپشنشو پوشیدم خیلی خوب بود . احتمالا ازش بگیرم😂 (۱۲سالشه و لباساش سایزمه😂) .


#روز نوشت, نیش باز نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه یازدهم دی ۱۳۹۹ساعت 12:56  توسط گیله دختر  | 

یه استاد داریم عشقه .

من تا این ترم نمیدونستم دکترا داره!هیچوقت نگفت! یه همچین آدم فروتن و متواضعیه💚 . فارغ التحصیل از خارج از کشوره و لهجه ی انگلیسیش خفنه جوری ک‌ انگار یه گوینده ی اخبار آمریکایی داره باهامون صحبت‌ میکنه!

همیشه ما رو با اسم کوچیک صدا میکنه و کلی باهامون میگه میخنده .

یه بار گفت فلان کشور بودیم و من مسئول ترجمه بودم، رفتیم کلیسا و اونجا دعا میخوندن صلیب میکشیدن منم صلوات میدادم و صلیب میکشیدم😂❤❤.

توی کلاسای آنلاین هی درباره فضای اطرافش توضیح میده😂 .

مثلا الان فلان مدرسه هستم و توی این هوای تاریک فقط من اینجام و خیلی ترسناکه .. باید تنهایی فیوز رو خاموش کنم و نمیدونم چطوری از ساختمون بیام بیرون😂.

یا اینکه اینجا شوفاژ خاموشه هی میزنگم نمیان کاری کنن میرم چایی بخورم . میدونید چیشد؟ چایی رو زیاد گذاشتم سوخت الان فقط ابجوش دارم میخورم😂 .

اون وسط من براش‌مینوشتم استاد یه صداهایی میاد مواظب باشید😅 .

جلسه ی آخر برامون کت شلوار پوشید تا بتونیم ببینیمش . این ترم سامانه خراب بود و از اینکه نتونست بیاد ناراحت بود . یه ویس ۳دقیقه ای داد و خداحافظی کرد باهامون💚😍.

امیدوارم توی آینده منم یه همچین مدرس و استادی بشم😍.


#درس نوشت, دانشگاه, رشت
+ نوشته شده در  سه شنبه نهم دی ۱۳۹۹ساعت 19:12  توسط گیله دختر  | 

بعد امتحان گرفتم خوابیدم و اصلا دلم نمیخواست که بیدار شم .

گرچه امروز کار خاصی ندارم و برنامم فقط مطالعه س . اصل کاریا فرداس .

میگم وعده ی غذایی موردعلاقه ی شما چیه بین صبحونه،ناهار و شام؟

چرا؟

چه چیزایی میخورید که براتون جذابش میکنه؟؟؟

من عاشق ناهارم . بخاطر سالاد کنارش که با فلفل آسیاب شده و نعنا خشک مزه دارش میکنم😍 .

پ.ن: جدیداً همش از غذا میگم😅 .


#پیسه شکم, روز نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه نهم دی ۱۳۹۹ساعت 19:3  توسط گیله دختر  | 

بوی مواد ماکارونی میاد🙂🍝 .


#پیسه شکم
+ نوشته شده در  سه شنبه نهم دی ۱۳۹۹ساعت 18:58  توسط گیله دختر  | 

حدود یه ساعت دیگه امتحان اندیشه۲ دارم . توی گروه تقلب جوین شدم😂 ایشالا خیره😂 .

معمولا برای عمومی نمیخونم:/ خب من انگلیسی دوس دارم مگه زوره!؟ 😒

دیشبم توی تمرینم افتادم روی شارژر وسط اتاق، کمرم سوراخ شده😂😂😂 .


#ایشه, درس نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه نهم دی ۱۳۹۹ساعت 14:44  توسط گیله دختر  | 

اینجا دستورای متنوع مک اند چیز رو داره که میتونید با توجه به چیزی که توی یخچال دارین درست کنید :) :

[فیشیر]

بیسش خامه یا پنیر سنگینه به همراه یکم کره و پنیر؛ 

که من توش کره و پنیر و بروکلی ریختم فقط .


#پیسه شکم
+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم دی ۱۳۹۹ساعت 17:20  توسط گیله دختر  | 

قرار بود امروز فقط اندیشه بخونم و یوگا کار کنم ولی دیر بیدار شدم متاسفانه؛

گفتم عیب نداره وقتی دوستمون رفت میرم لته میخرم و یکم قدم میزنم ، سرحال که شدم میام خونه .

دوستم دیر رفت، منم انقدر بیحال شدم که الان دارم با سردرد مینویسم😂 meh!


#روز نوشت
+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم دی ۱۳۹۹ساعت 20:32  توسط گیله دختر  | 

شام‌ مک اند چیز درست کردم🤧 برای اینکه حس نکنم زیادی مضره توش بروکلی ریختم😂🥦 .


#پیسه شکم
+ نوشته شده در  یکشنبه هفتم دی ۱۳۹۹ساعت 20:30  توسط گیله دختر  | 

خیلی وقته از انزلی ننوشتم،نه؟ 

امروز زومم روی انزلی😂 .

من اهل این شهر نیستم ولی توش بزرگ شدم و بهترین خاطرات رو برام ساخته .

تابستونای دهه ۸۰ با بابا میرفتیم ساحل خیابون اطباء و کلی آب بازی میکردیم و همونطوری با تاپ شلوارک صورتی خیس و شنی منو میاورد خونه😂❤ .

وقتایی که برای پیک نیک میرفتیم بلوار انزلی .

چقدر دلم برای غروبای ساکت بلوار تنگ شده:( تف بهت کرونا:( 

شبایی که یهویی تصمیم میگرفتیم بریم قهوه خونه ی ته اسکله و اون آقا سیبیلوی باحال برامون چایی میاورد .

پیشیای مهربون بلوار :( میس یو:(

گذر کشتی ها و لنج های ماهی گیری . دیدن ماشینای توی گمرک و جریان زندگی .

فانوس های دریایی وسط دریا .

پنجشنبه و کبابی رفتنا و بعدش بستنی توی محوطه ی شهرداری و قدم زنان به سمت ترنم موزیک .

شنبه بازار و آواز ماهی فروشا . کوچه پس کوچه های قدیمی .

عمارت عمه خانوم و سالن نورگیرش با پرده های وینتیج توری.

اون شبایی که دلمون میگرفت با مامان پیاده میرفتیم تا پل غازیان ... رو به روی دریا روی پل مینشستیم و رفت و آمد قایق ها میدیدم و صدای مردای مشغول کار توی بندر رو میشنیدیم .

یه سری چیزا رو گذر زمان ازمون گرفته ، یه سری هاشونم کرونای لعنتی ...


#انزلی آنگونه که هست
+ نوشته شده در  شنبه ششم دی ۱۳۹۹ساعت 17:56  توسط گیله دختر  | 

امروز یکم مطلب درباره ی انزلی خوندم ، گفتم یه تیکه هاییش رو هم اینجا بذارم :

″ اهالی بندرانزلی به علت مسافرت به روسیـه خصوصاً آذربایجان ( روسیه سابق ) و همچنین عبور مسافرین  ایرانی و خارجی از این بندر به اروپا و بالعکس ، زودتر از بسیاری شهرهای ایران با تمدن غرب آشنا شده  و از لحاظ رشد فکری در سطح بالائی  قرارداشتند . ″

″ طبق اسناد ومدارک موجود که در جلد دوم تاریخ انزلی ثبت شده است . بندرانزلی از بسیاری جهات در رسیدم به تمدن جدید ، در بین شهرهای ایران پیشگام بوده است که به مواردی چند از آن اشـاره میشود .

 

1 - اداره گمرک از حدود بیش از 300 سال

 

2 - اداره بندر بابیش از 200 سال

 

3 - ایجاد انجمن های محلی و بلدیه قبل از تأسیس بلدیـه

 

4 - شهرداری ( بلدیـه ) قبل از سال 1315 هجری قمری 1276 شمسی بعنوان اولین بلدیـه در ایران

 

5 - آموزش و پرورش ( معارف ) قبل از سال 1271 خورشیدی

 

6 - اکابر شبانه آنهم دروس دبیرستانی قبل از 1290 خورشیدی

 

7 - چاپخانه قبل از سال 1286 خورشیدی

 

8 - بهداری قبل از سال 1315 هجری قمری 1276 خورشیدی که وسیله بلدیـه اداره میشـد .

 

9 - هلال احمر 1304 خورشیدی

 

10 - روشنائی برق قبل از سال 1900 میلادی 1279 خورشیدی ، اولین شهر درایران

 

11 - تلفن قبل از سال 1277 شمسی - پست و تلگراف نیز جلوتر از بسیاری شهر های ایران

 

12 - نظمیه ( شهربانی ) قبل از سال 1325 هجری قمری 1286 خورشیدی

 

13 - راه آهن حدود سال 1269 خورشیدی در یکی از روستاهای انزلی

 

14 - هواشناسی ، قبل از 1280 خورشیدی

 

15 - اداره شیـلات با بیش از 150 سال قدمت در انزلی و سردخانه اولین بار در انزلی و حسن کیاده

 

16 - هواپیما - اتومیبل برای اولین بار درانزلی مشاهده شـد .

 

17 - بعضی ازکارخانجات ازجمله تصفیه خانه نفت ، چوب بری ، لیمونادسازی ، کالباس سازی ، برنجکوبی و ... ″

 

منبع:موج شکن


#انزلی آنگونه که هست
+ نوشته شده در  شنبه ششم دی ۱۳۹۹ساعت 17:33  توسط گیله دختر  | 

صبح‌ با صدای بوق کشتی ها بیدار‌ شدم ... 

🚢


#روز نوشت
+ نوشته شده در  شنبه ششم دی ۱۳۹۹ساعت 11:3  توسط گیله دختر  | 


#او
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  جمعه پنجم دی ۱۳۹۹ساعت 17:28  توسط گیله دختر  | 

کوکی‌کره ای گذاشتم توی فر تا غم نبود برف رو بشوره ببره :/🍪


#روز نوشت, پیسه شکم
+ نوشته شده در  جمعه پنجم دی ۱۳۹۹ساعت 17:24  توسط گیله دختر  | 

دیشب همه جا برف بارید منم گفتم پس حتما صبح بیدار شدم اینجا هم سفید میشه🥺🤟🏻 .

صبح ساعت ۷ بیدار شدم و دیدم اگه زوم کنی نیم میلیمتر برف میبینی که روی سقفها نشسته (روی زمین ک هیچی!) .

انقدر دپرس شدم که بی وقفه گرفتم خوابیدم حتی توی خواب هم آلارمم رو خاموش کردم و الان بیدار شدم😂💔.


#ایشه, روز نوشت
+ نوشته شده در  جمعه پنجم دی ۱۳۹۹ساعت 12:52  توسط گیله دختر  | 

زندگی رو سخت نگیرید ، وقتی آسون بگیرید از زمین و آسمون براتون خوش شانسی میباره 👼🏼💚 .


#لبخند نوشت
+ نوشته شده در  پنجشنبه چهارم دی ۱۳۹۹ساعت 19:28  توسط گیله دختر  | 

موندم چایی دم بیاد ... هنوز نشستم روی تخت .

تا چایی نخورم لود نمیشم😶 .


#روز نوشت
+ نوشته شده در  چهارشنبه سوم دی ۱۳۹۹ساعت 17:49  توسط گیله دختر  | 

زمستون مبااااارک😍⛄🌨!

فصلِ من😍 .

فصل لته و هات چاکلت و آسمون تماماً خاکستری و بینی های قرمز😃 ‌.

یکم بهتر شدم تصمیم گرفتم بیام و بنویسم و بخونمتون💚.

شما هم نمیتونید درس و امتحانات رو جدی بگیرید؟من پس فردا امتحان دارم و اصلا برام مهم نیس:/ . البته درس عمومیه ولی خب ...

دیروز کتابام رسیدن، کمربند یوگا هم گرفتم تا بهتر بتونم تمرین کنم .

یکم قهوه ام تاثیر بذاره برم سراغ درس😖 .


#روز نوشت, نیش باز نوشت
+ نوشته شده در  سه شنبه دوم دی ۱۳۹۹ساعت 16:30  توسط گیله دختر  |