|
⊹₊⭑ 🥥𝔄𝔩𝔬𝔥𝔬𝔪𝔬𝔯𝔞🐚⊹ ࣪ ˖
|
دارم فکر میکنم چرا وقتی مشهد بودم به اندازه ی کافی دونات رضوی نخوردم🫠 ...
Pain pain , go away ...ಠಿヮಠ
شله هم خوبه . شله هم کم خوردم (ب_ب) ...
🌚این پست شامل غرغر بینهایته🌚
باید یه ساعت معین میرفتم مرکز خرید تا کارمُ انجام بدم ... وای نگم از گرما ... نگم از گرماااااااا ... فردا و پس فردا گرمتره؟ سیروس آیا برای تو یک لطیفهام؟ 😭🔪
کاش میشد بخوابم تاااا بارونای وحشی شهریور شروع شن، اون موقع بیدار شم ...
گاهی وقتا کولر هم پاسخگوی این گرما نیست ... جنوب کشور چقدر باید سخت باشه دیگه ...😭
آها! دقیقه ی آخر هم تصمیم گرفتم شلوار پارچه ای نپوشم و جین پوشیدم ...🗿 هوا ابری بود ولی گول خوردم(┛◉Д◉)┛彡┻━┻ .
تموم شو دیگهههه تخته سر تره بنمممم (ノಥ,_」ಥ)ノ
امروز میتونست مفید و سازنده بگذره ولی با سردرد میگرنی گذشت🫠🪄 ... چشم سمت چپم از درد تقریباً بستهاس🤲🏻 . به بیانی دیگر، منُ ″او″ جفتمون از سردرد ، چشم چپمون بستهاس🤣🤝🏻💔 .
برنامه ی امروز چای بابونه ، شکلات ، مادرن فمیلی ، ویتامین و کیسه ی آب گرمه🥲 .
ಠ﹏ಠ
یعنی وضعیت هوا و شرجی بودنش و رطوبتش یجوریه که اگه یکساعت تکون نخوری ، خودتم نم نمیگیری🤣🔪 .
حقیقتش نفس کشیدن سخته و مو خیلی زود تغییر حالت میده ... هرچی رسیدی و به موهات زدی ... پوفففف🤌🏻 (´°̥̥̥̥̥̥̥̥ω°̥̥̥̥̥̥̥̥`) .
یکی از هزاران ساید افکت های دوره ی قاعدگی اینه که در حال حاضر نمیتونم یک درصد هم تمرکز کنم ، همزمان دلشوره دارم و بخاطر اینا نمیتونم سادهترین کارها رو انجام بدم🤡🤝🏻 . واقعاّ تمرکز صفر !
امروز که اومدم برنامه ی روزم رو بنویسم ، ده دقیقه به کاغذ خیره موندم 🌚 .
اومدم یکم خانومی کنم برم سبزی آماده و سبزیجات بخرم ... انقدر گرم بود، موقع برگشتن توی قلبم گریه میکردم🌚 .
الانم زیر کولر موندم ولی خنک نمیشم 😭 .
فکر میکردم وقتی به لبام فیلر میزنم یکم لبام رنگ میگیرن ولی کم خونی توی چشام نگاه کرد و گفت : به رویا پردازیت ادامه بده 🌚 .
اومدم مهمونی،
با اینکه خونه آش خوردم ، اینجا هم شیرینی خوردم بازم گشنمه😖 .
یه طوطی وحشی هم کنارمه 🌚 .
نزدیک به دوره ی ماهانه ام هستم و خیلی سعی میکنم که ثبات داشته باشم و دعوا نکنم و حال خودم رو بد نکنم و یهو نزنم زیر گریه .
این ماه خیلی بهم ریخته ام و خودمم کلافه ام از این بابت 😪 .
الان میخوام بشینم درباره ی کارایی که میخوام توی هفته های بعد انجام بدم، ینویسم یکم انگیزه بگیرم تا حالم بهتر شه .
اگه از دوستام بخواین که منو توصیف کنن ، میگن دختری که هی بی دلیل لباش تبخال میزنه ༼;´༎ຶ ༎ຶ༽ .
دیشب خواب ترسناک دیدم، صبح نتیجه ش این شد ಥ╭╮ಥ .
باز خوبه وسط لبم زده ، زیر رژ قایم میشه (خودش را الکی دلداری میدهد) . ༎ຶ‿༎ຶ
امروز روز سوم مریضیمه🤒🥲 ... از جزئیات بگذریم ، الان کمی بهترم ولی هنوز نمیتونم خوب غذا بخورم 🌚 .
اون حالتی که ضعف کردی ولی تهوع داری ...🥲😂🗿
یه سرم گنده با کلی ویتامین زدم، گفتم دیا/ز/پامم بزنن که بعد از ۲۴ ساعت یکم بخوابم لااقل🫠 . هعی ...
برای دور ریختن زباله ها داستان دارم😂🤦🏼♀ .
منتظر موندم مغازه ها ببندن ، رفت و آمدا کم شه ، بعد برم بندازمشون 🧺 .
نمیخوام با شلوار خونگی توی بوتام کسی رو وابسته ی خودم کنم🤣 . خصوصاً وقتی دارم لی لی کنان سطل زباله رو هدف میگیرم🤣🤺 .
آخرین امتحانم شنبه س .
این همه میگفتم دی ماه برسه و تموم شه ولی الان نمیدونم چیکار کنم😂 .
حداقل دیگه استرس پروژه و امتحان ندارم 🐧 ...
حاضرم صدتا ورق پوستی برای پروفسور اسنیپ درباره ی خواص سنگ ماه و پودر بال پیکسی و جلبک های ته دریاچه ی هاگوارتز و جوهر ماهی مرکبش بنویسم ولی این ترم برای این استادا پیپر ننویسم🌚 .
من هروقت خیلی ناراحت یا عصبی میشم فوری روی لبم تبخال سبز میشه🌚 .
سهشنبه دم صبح یه خواب بد دیدم و توی خواب یکی زدم🌚 و فردا صبحش هم نیز 🌚 .
اولی خوب شده ولی من هنوز درگیر دومیم .
بخاطرش بیرون نرفتم ولی امروز مهمونی دعوتم🌚 .
بزرگترین پشیمونی امروز: قهوه ی دم ظهر🚶🏼♀ ...
*
امروز صبح دیگه به لطف دوستان و آشنایان رفتیم بیرون . یه کافه کنار اسکله .
انقدر قهوه ش بد بود که تپش قلب گرفتم مجبورم شدم قرص بخورم -_- نامسلمون هرچی روبوستای مزخرف بود داد به خوردمون -_- ...
الان منتظرم یکم ضربان قلبم اوکی شه 🧟♀️ .
از خونه تا دانشگاهگیلان و از دانشگاهگیلان تا خونه رو اسنپ گرفتم ، بازم خسته ام بازم له ام 🧟♀️🌚😥 .
هنوزم فروردینه😖 !!
بسه دیگه🥺 .
حاضرم برم توی دل خرداد و توی گرما امتحان بدم ولی فروردین جدی جدی بره!
فردا بیدار میشیم توی تقویم نوشته ۳۲اُم فروردین🗿 ...
از اول عید تا الان میخوام برم اون سر خیابون کره بادوم و گل مینا بخرم ولی باد از جا میکنتت و بارون میشورتت! زیباست!
چیه این سگه زندگی؟
ارائه ی دیروز بالاخره گذشت و تموم شد .
امروز فقطططط خواب بودم!
از فردا هم مشخصه برنامه چیه؟ درس! 😐🧨
چقدر خوب چقدر عالی چقدر پاکیزه 😔 .
پ.ن: من دیگه روزای هفته رو یادم رفته😂 .
یه چشمم به چسب مژه حساسیت نشون میده و در حال حاضر یه چشم باد کرده دارم🤣 .
خب زهرمار!!! تا دیروز همینو بهت میزدم میچسبوندم راضی بودی!🤬
هوا جوری سرد شده که واقعاً نمیشه از پتو جدا شد .
بخاطر گرمایش توی خونه هم، همش چشام گرم میشه و میخوام بخوابم .
از فردا هم باید برای امتحانات بخونم ಥ_ಥ . آخه این درسته؟
خا مقاله ام رو نوشتم ارسال کردم .
گردن درد ولم نمیکنه حالا🙁 .
خیلی هم خوابم میه 🙁 .
موقع خواب هم دارم چایی میخورم🙁 .
چرا اینکارو کردم🙁 ...
گاهی وقتا دلم برای دوران تینیجریم تنگ میشه .
روحیه ام همونه ولی مسئولیتام خیلی زیاد شدن و زندگی و مسائل وابسته به اون برام واقعی ترشدن .
الان کی میاد پیپیر منو بنویسه بندازه توی ورد؟ چیه این سگه زندگی😪 .
کتابو هی میخونم میگم چی میگن این زبون بسته ها؟ چرا زبان شناسا انقدر مخالف نظریات همن اصن؟ مسخرتون شدیم😭 .
من : اوه راسی! نباید بعد ورزش آب بخوریم درسته دیگه؟
او : ... آره چون به بدن شوک وارد میشه و اصلاً توصیه نمیشه .
*
من هواس پرت امروز بعد اون همه فعالیت بطری آب رو خالی کردم😶💔 .
استاده یجور میگه ۲،۳ هفته مونده به امتحان درسمو نخونید و از الان شبانه روز تلاش کنید که انگاری فقط درس اینو داریم و کلاً زندگی شخصی ای نداریم 🤖 .
چشم ، امر دیگه؟
بروووو نبینمت فقط گُزگازای👿 .
به خودم قول دادم از امشب علاوه بر مطالعه ی درس و کتابایی که دارم ، مطالعه ی آزاد هم داشته باشم .
الان دم خوابیدن یادم اومد😬 .
میخونما 🚶🏼♀🧸 .